- یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار در برقراری ارتباط مخاطب با اثر داستانی، ضرباهنگ است. ضرباهنگ در داستان و داستاننویسی از آن مقولههایی است که هم بُعد سختافزاری دارد و هم بُعد نرمافزاری. بعد سختافزاری ضرباهنگ آنی است که به بافت زبان اثر داستانی برمیگردد و توالی و تناوب نظممند میان هجاها یا آواهای نثر را شامل میشود. در داستانهای ابراهیم گلستان نمونههای قدرتمند زیادی از این دست ضرباهنگ را میتوان مشاهده کرد: «کسی که میوه را چشیده بود، خورده بود، هسته را همین کنار جوی یا، نه، دورتر، تا سر قنات، پرت کرده بود، و آب هسته را کشانده بوده تا رسانده بود لای پونهها.» (جوی و دیوار و چشمه، صفحة ۲۱۸) ضرباهنگ در این ساحت، اگر بیش از حد گسترش یابد، اثر داستانی را به نظم نزدیک میکند؛ و از این حیث تیغ دولبهای برای نثر میتواند قلمداد شود. بعد نرمافزاری ضرباهنگ آنی است که به ساختمان داستان برمیگردد و روند پیشرفت و توسعة داستان و خردهداستانها و خردهروایتهای آن را شامل میشود. بهخصوص این بعد از ضرباهنگ میتواند تأثیر زیادی روی رابطة مخاطب با اثر داستانی بگذارد. وقتی ضرباهنگ داستانی بیش از حد کند باشد، تبدیل میشود به اثری کسلکننده و ملالآور؛ گویی داستان پیش نمیرود و گرهی افکنده نمیشود یا گرهی باز نمیشود. وقتی هم ضرباهنگ داستانی بیش از حد تند باشد، خواننده نمیتواند روند رویدادها را درک کند و به همین دلیل نمیتواند با داستان رابطه برقرار کند. در این حالت خواننده احساس میکند که مدام دارد دنبال نویسنده میدود و هیچوقت هم نمیتواند به او برسد. در بعد نرمافزاری آنچه ضرباهنگ داستان را شکل میدهد حجم و میزان رویدادهایی است که در داستان رخ میدهند. نویسنده برای نشان رویدادها دو ابزار اصلی دارد: روایت و گفتوگو. اولی شتاب ضرباهنگ داستان را پایین میآورد و دومی شتاب ضرباهنگ داستان را بالا میبرد. اگر نویسندهای بتواند میزان رویدادهای مناسبی را با توجه به حجم داستان، در آن وارد کند و در ارائهاش هم بتواند این رویدادها را با رعایت نسبت معادلی از روایت و گفتوگو به خواننده ارائه کند، میتواند ضرباهنگ مناسبی را برای داستانش به وجود بیاورد و اثری را خلق کند که نه ملالآور باشد و نه شتابزده. (
- پیشنهاد این هفتة «سلام کتاب» رمانی است به نام «نوة آقای لین» نوشتة فیلیپ کلودل، نویسندة فرانسوی. این رمان را پرویز شهدی ترجمه و انتشارات کتاب پارسه در سال جاری منتشر کرده است. «نوه آقای لین» رمان تنهایی است، رمان بیهمزبانی و رمان همدلی. پیرمردی از کشور جنگزدهای در شرق به کشوری غربی پناهنده میشود. تنها همراه او در این سفر نوهاش است. او نه در خوابگاهی که در بدو ورود در آن اسکانش میدهند و نه در آسایشگاهی که بعدتر برای اقامتش در نظر گرفته میشود، نمیتواند با کسی ارتباط برقرار کند. آقای لین مرد تنهایی است که همة زندگی تهیاش را وقف نوهاش میکند. یکی از روزهایی که آقای لین نوهاش را برای هواخوری به بیرون از خوابگاه میبرد، با مردی به نام آقای بارک آشنا میشود. لین و باروک زبان یکدیگر را نمیفهمند، اما فارغ از قراردادهای اجتماعی، مبتنی بر احساس ناب انسانی با یکدیگر دوست میشوند و به این ترتیب پیلة تنهایی هردوشان شکسته میشود. رمان «نوة آقای لین» را میتوان از این حیث رمانی در نقد قراردادهای احتماعی دانست؛ قراردادهایی که گرچه در بدو شکلگیریشان برای رفاه و آسایش انسان به وجود آمدهاند، اما به تدریج و به فراخور پیچیدهتر شدن مناسبات انسانی، گاه کارکرد اصلیشان را از دست دادهاند و تبدیل شدهاند به زنجیری در پای انسان. یکی از نکتههایی که در رمان «نوة آقای لین» بسیار جلب توجه می کند، ضرباهنگ روایت آن است. این رمان را میتوان به سه بخش اساسی تقسیم کرد که هر کدام ضرباهنگ تعریفشدهای دارد. بخش اول از ورود آقای لین به کشور جدید تا انتقالش به آسایشگاه را دربرمیگیرد، بخش دوم از انتقال آقای لین به آسایشگاه تا فرارش از آن را، و بخش سوم از فرار آقای لین تا پایان رمان را. ضرباهنگ بخش اول کندتر از سایر بخشهاست و هرچه رمان پیشتر میرود، ضرباهنگ تندتر میشود و خواننده درگیرانهتر روایت را پیگیری میکند. بخش سوم شتابانترین ضرباهنگ را دارد و خواننده را با حادثههایی روبهرو میکند که البته نویسنده برای بعضیشان از قبل زمینهچینیهایی انجام داده است. همین ضرباهنگ تند باعث میشود که پایان خوش و دور از ذهن رمان، تبدیل به پایانبندیای غافلگیرکننده، شگفتانگیز و غیرحقیقتمانند نشود. رمان «نوة آقای لین» نمیتواند یادآور آثار شاخصی باشد که از نویسندههای فرانسوی مانند سارتر، کامو و سلین خواندهایم، اما بهخودیخود رمانی است جذاب و خواندنی که با زبانی روان نوشته شده و همزمان عقل و احساس خوانندهاش را تحت تأثیر قرار میدهد.
- بیارتباط به کتاب، اما مرتبط با مقولة فرهنگ: گاهی بد نیست نگاهی به پشت سر بیندازیم و ببینیم در ایامی که سپری شده، چه کردهایم. این چهلویکمین باری است که ستون «سلام کتاب» در این صفحه منتشر میشود. انتشار این سلسلهیادداشتها در اردیبهشت سال جاری همزمان با آغاز بیستوچهارمین دورة نمایشگاه بینالمللی کتاب شروع شد. در ایام نمایشگاه این یادداشتها به صورت روزانه و پس از پایان آن به صورت هفتگی منتشر شدهاند و در تمام این مدت مهمترین هدفی که دنبال میکردهاند، ترویج فرهنگ کتابخوانی و تشویق به مطالعه بوده است. در راستای همین هدف در هرکدام از این سلسلهیادداشتها (بهجز اولین و آخرین شمارههای مربوط به نمایشگاه و شمارهای که در آن پیشنهاد خواندن تعدادی از رمانها و مجموعههای ماندگار فارسی مطرح شد) کتابی به خوانندگان معرفی، نقاط مثبت و منفیاش ارزیابی و خواندنش پیشنهاد شده است -در مجموع سیوهفت کتاب: هفت رمان ایرانی، هفده مجموعهداستان ایرانی، پنج رمان خارجی، دو مجموعهداستان خارجی، یک نمایشنامة ایرانی، یک نمایشنامة خارجی، سه کتاب دربارة مبانی نظری داستاننویسی و یک سفرنامه. در کنار این هدف، «سلام کتاب» تلاش کرده تا در هر شماره مبحثی از مباحث اساسی و مهم مربوط به داستاننویسی را مطرح کند و به بحث بگذارد. افتخار نویسندة این یادداشتها این است که در این مدت -چه در دنیای حقیقی و چه در دنیای مجازی- همواره از نظرها و انتقادهای دوستان و مخاطبانش بهره برده است. شما هم میتوانید نظرها، پیشنهادها و انتقادهای خودتان را از طریق پست الکترونیک به این آدرس ارسال کنید: kaveh.fouladinasab@gmail.com.