- «داستان کوتاه و رمان -مانند بیشترِ پدیدههای مدرن دیگر- برای ما ایرانیها محصولاتی وارداتیاند. از همان زمانی که محمدعلی جمالزاده (۱۲۷۴ – ۱۳۷۶) «یکی بود، یکی نبود»ش را با الهام از الگوهای غربی نوشت، استفاده نویسندة ایرانی از تولیدات غربی شروع شد و -گرچه در آن لحظة نخست، آشنایی با یک قالب هنری جدید میتوانست امتیازی هم باشد یا تلقی شود، ایراد کار اینجاست که- بعد از نود سال هنوز هم این روند ادامه دارد. در همة این سالها بیشترِ نویسندههای ایرانی -و بیتردید نه همهشان- که جدای از جامعة ایرانی نبودهاند و همیشه معلق بودهاند میان عرفیگری و سادهخواهی سنتی و قانونمداری و نظممندی مدرن، همیشه یکی به نعل زدهاند و یکی به میخ: وقتی صحبت از شیوة زندگی و رفاه اجتماعی هنرمند مدرن به میان آمده، مدرن و پیشرو بودهاند و وقتی صحبت از علممداری و دقت هنرمند مدرن به میان آمده، خودشان را زدهاند به آن راه که تهاش متصل میشده به معناگرایی شرقی. به همین دلیل هم چندان دلیلی یا لزومی ندیدهاند که اگر میخواهند سراغ خلق داستان کوتاه و رمان بروند، پیش از هر کار دیگری شناخت علمی مناسبی نسبت به آن پیدا کنند؛ شناختی که در فقدانِ کمکمک تاریخیِ دانشکدههای ادبیات داستانی در این مملکت، میشده از راه مطالعة کتابهای تخصصی و فنی یا حضور در کارگاهها و جلسههای مختلف به دستش آورد.» (از مقدمه مجموعه «حرفه: داستاننویس» / ترجمه کاوه فولادینسب و مریم کهنسال نودهی / در دست انتشار) شناخت مبانی نظری و اصول بنیادین خلق آثار هنری از آن مباحثی است که از سویی برای هنرمندان ضروری است و از سوی دیگر برای مخاطبان آثار هنری -اگرچه ضروری نیست- بسیار مفید. در مورد هنرمندی که میخواهد دست به کار خلاقه بزند، تکلیف روشن است. شناخت مبانی نظری و اصول، معنایش مجهز شدن هنرمند به «علم موجود» در زمینه کار حرفهایاش است، و این «علم موجود» یعنی همه تلاشها و مطالعات هنرمندها و نظریهپردازهای داخلی و خارجی، که پیشتر انجام شده و در قالب نظریهها و اصول و ویژگیها ارائه شده و مانند چراغی میتواند راه پرپیچوخم خلق اثر هنری یا تولید فراورده هنری را روشن کند. اما شاید این سؤال پیش بیاید که: «مخاطب اثر هنری چه نیازی دارد به شناخت مبانی نظری؟» و بازهم شاید این سؤال با این جمله معترضه ادامه یابد که: «مخاطب میخواهد صرفاً سرگرم شود یا لذتی زیباییشناسانه ببرد یا در بهترین حالت درک و دریافتی در حوزه اندیشه از اثر هنری داشته باشد و اینها هیچکدام نیازی به شناخت اصول و مبانی ندارد.» اما حقیقت امر این است که هرچه شناخت مخاطب اثر هنری نسبت به اصول و مبانی و شیوههای خلق آن بیشتر باشد، ارتباط بیشتر و بهتری هم میتواند با آن برقرار کند و از این رهگذر لذت بیشتری هم از دیدن یا شنیدن یا خواندن آن خواهد برد. به همین دلیل هم بد نیست -وحتی پیشنهاد میشود- کسانی که به ادبیات داستانی علاقه دارند، هرازگاهی به جای رمان و داستان کوتاه، کتابهایی در زمینه داستاننویسی و نقد و نظریههای ادبی بخوانند.
۲ . جمال میرصادقی حق بزرگی به گردن ادبیات داستانی ایران دارد. او در همه سالهای فعالیت ادبیاش، فروتنانه بخشی -بخش زیادی- از زمانی را که میتوانسته صرف پرواز خیال و خلق داستان کند، اختصاص داده به فعالیتهای پژوهشی در زمینه مبانی نظری و مباحث تئوریک داستاننویسی؛ و این کارش چقدر من را یاد آن حرف اخوانثالث میاندازد که گفته بود نمیخواهد «یک زائر بیخیال دخیلبند» بماند. نتیجه تلاش سالیان میرصادقی کتابهای زیادی بوده که به تبدیل شدهاند به کتابهای دانشگاهی و جزو مهمترین و طبقهبندیشدهترین منابعی بودهاند که بسیاری از داستاننویسان و منتقدان دهههای شصت و هفتاد ازشان بهرهمند شدهاند. او بهتازگی کتابی به نام «زاویهدید در داستان» را توسط انتشارات سخن روانه بازار کتاب کرده است. در این کتاب، میرصادقی پس از تعریف زاویهدید به معرفی، بررسی و تحلیل ویژگیهای انواع روایت و زاویهدید در داستان میپردازد و برای هرکدام از سرفصلهای کتابش داستانی یا بریدهای از رمانی را بهعنوان نمونه میآورد تا منظورش تمام و کمال به خواننده کتاب منتقل شود. یکی از امتیازهای این کتاب، همین نمونههای داستانی است که بسیاریشان برای اولین بار است در ایران ترجمه و منتشر میشوند. میرصادقی در مقدمه کتابش مینویسد: «هرچه از ارزش و اهمیت زاویهدید در داستاننویسی امروز بگوییم، کم گفتهایم. زاویهدید بر داوری خوانندهها تأثیر میگذارد و احساس آنها را نسبت به شخصیتها و اعمال آنها برمیانگیزد. گذشته از این، انتخاب زاویهدید بر عناصر دیگر داستان چون صدا (لحن و کلام)، شخصیتها و درونمایه اثر میگذارد. در واقع پایه زاویهدید براساس درونمایه بنا میشود… زاویهدید مثل میکروسکوپ یا تلسکوپ نادیدهها را آشکار میکند و چیزهایی را که از طریق چشم غیرمسلح دیده نمیشود، پیش چشم خواننده میگذارد و در ضمن خلاقیت نویسنده را برمیانگیزد.» یکی از امتیازهای این کتاب، همین نمونههای داستانی است که بسیاریشان برای اولین بار است در ایران ترجمه و منتشر میشوند. یکی از دلایلی که «زاویهدید در داستان» را تبدیل میکند به پیشنهاد این هفته «سلام کتاب» همین است که میتواند توأمان لذت ارتقای سطح شناخت و خواندن داستانهایی خوب را به همراه داشته باشد.
- بیارتباط به کتاب، اما مرتبط با مقولة فرهنگ: «سه سال و نیم پیش در یکی از شبهای اردیبهشت ۸۸، در سربالایی بلندترین نقطه شهر -بام تهران- تصمیم گرفتیم وبلاگ دوشنبه را بسازیم. ما چند نفر داستاننویس بودیم که نوشتن، ادبیات و شعر برایمان بیشتر از یک دلخوشی ساده بود. وبگردهایی بودیم که در فضای ادبی آن سالها تشنه دانستن و خواندن بودیم. زمانی که فهمیدیم دوستان دیگرمان بهخاطر فرصت کم، مجال زیادی برای دیدن مطالب منتشره ندارند، خواستیم وبگردیهایمان را با آنها به اشتراک بگذاریم.» (از سایت دوشنبه) و به این ترتیب بوده که «دوشنبه» -یکی از بهترین وبلاگهای فارسیزبان- راهاندازی میشود؛ وبلاگی که بهخاطر همین ایده درخشانش در زمانی کم مخاطبان زیادی پیدا کرد و تبدیل شد به یک مرجع یا منبع گسترده از اطلاعات (Data Base)، که اهالی و دوستداران ادبیات را در استفاده بهینه از زمان یاری فراوان میدهد و این، در این زمانه سرعت و شتاب اصلاً کار کمی نیست. گردانندگان «دوشنبه» بهتازگی آن را به وبسایتی به آدرس http://2shanbe.ir/ تبدیل کردهاند و شکل و شمایل جدید و البته خوبی بهش دادهاند. برایشان آرزوی موفقیت دارم و بهشان تبریک میگویم.