نویسنده: سحر منصوری
جمعخوانی داستان کوتاه «نام، شهرت، شمارهشناسنامه،…»، نوشتهی مهشید امیرشاهی
مهشید امیرشاهی متولد سال ۱۳۱۶ در کرمانشاه است. پدرش، امیر امیرشاهی، یکی از قضات برجستهی دادگستری بود و مادر، مولود خانلری، از فعالان چپ -که جز زنان مترقی و پیشرو زمان خودش محسوب میشد. او در خانوادهای رشد پیدا کرد که همهی اقوام و دوستانشان هم از بنیانگذاران حزب توده بودند. برخلاف مادرش که تندرو بود، پدر آدمی محافظهکار بود. بهگفتهی خودش، از همان بچگی به «ایسم»ها حساسیت پیدا کرده و بهدلیل بزرگ شدن در محیط پربحثوجدل سیاسی به این نتیجه رسیده بوده که فقط حرف منطقی را باید پذیرفت. دراینمیان، آنچه امیرشاهی از خوشاقبالیهای خود دانسته، اهل کتاب بودن پدرومادرش است و اینکه از کودکی درمیان کتاب و کاغذ رشد پیدا کرده. این رابطهی قلم و کاغذ را میتوان تحولی در آغاز نوشتن او دانست.
او در کودکی همراه خانواده به انگلستان رفت و در مدرسهی شبانهروزی شروع به تحصیل کرد. فاصله و جدایی از ایران و خویشان و زبان فارسی، باعث شد بیشتر به نوشتن روی آورد. باوجود علاقه به ادبیات و استعداد نوشتن، رشتهی فیزیک را برای تحصیل انتخاب کرد و آن را به پایان رساند. در آغاز دههی چهل و در عنفوان جوانی به ایران بازگشت و در مؤسسهی انتشارات فرانکلین استخدام شد. مدتی ویراستار کتابهای علمی بود. قرار بود به انگلستان بازگردد، ولی بهدلیل ازدواج، در ایران ماندگار شد و بعد از انقلاب ۱۳۵۷ به فرانسه رفت و هرگز نتوانست به ایران بازگردد.
مهشید امیرشاهی، پیش از انقلاب ۱۳۵۷، فارغ از سیاست به قصهنویسی شناخته میشد؛ اما سالها بعد او به روشنفکری بدل شد که لقب «تنها روایتگر صادق انقلاب» را با نوشتن کتابی بهنام «در حضر» به خود اختصاص داد. شاید بسیاری از جوانان پسازانقلاب او را نشناسند که نویسنده، طنزپرداز، مترجم و روزنامهنگار ایرانی است، چراکه هیچوقت تمایل چندانی به مصاحبه با رسانهها نداشته. در یکی از معدودمصاحبههایش، این نویسنده در پاسخ «دویچهوله» به این سؤال که چه شد در جریان انقلاب، صریح و علنی به حمایت از بختیار و مخالفت با اسلامگرایان و انقلابیون پرداخت، گفته: «تصور میکنم دلیلش تاحدی آشنایی با تاریخ مملکتم بود؛ مختصری هم شاید آشنایی با تاریخ ممالک دیگر.»
امیرشاهی بااینکه سالهاست در خارج از ایران و بهنوعی در تبعید به سر میبرد، هنوز بسیار گزیدهکار است. او دنیای شخصی و بهدورازحاشیهای برای خود ساخته، آنقدرکه کسی بهدرستی از زمان تولدش مطلع نیست. روی جلد برخی آثارش چنین نوشته شده: «گمان نمیکنم تاریخ تولد و شمارهشناسنامه، نام مادر و شغل پدرم برای هیچکس جز مأمورین ثبتاحوال چندان جالب باشد؛ بنابراین مرا از رنج نوشتن این مشخصات و خوانندگان را از ملال خواندن آن معاف کنید. بهعلاوه، برای زنی که کمکم صبحها با کنجکاوی دنبال رشتههای تازهی موی سپید میگردد و بادلهره چین زیر چشمها را معاینه میکند، صحبت از سنوسال خوشایند نیست. اصرار به دانستن هم دور از ظرافت است.»
داستان «نام، شهرت، شمارهشناسنامه،…»ی امیرشاهی نشاندهندهی شکاف طبقاتی جامعهی زمان خود است. در این داستان، نویسنده با انتخاب راوی زن میخواهد چهرهی زنی قدرتمند و مستقل را ترسیم کند. رضا، نوکر یکی از خانوادههای بهظاهر اشرافی، از خانهی آنها دزدی و فرار میکند، ولی بار دیگر با چاقو و بهقصد آدمربایی بازمیگردد. درطول روایت، خانم خانه درپی حل این مسئله است که چرا رضا دست به چنین اقدامی زده.
درطول داستان، شخصیتهای مختلف از هر قشر و با هر لهجه و بیانی ساخته و پرداخته میشوند. به نظر میرسد یکی از مهمترین این افراد از دید راوی، طاهره معروف به منیر، زنی روسپی در شهرنو باشد. نگاه راوی به منیر جدا از تعریف زیباییاش، فارغ از قضاوت است و حتی مهربانانه و دوستانه با او رفتار میکند، تاحدیکه در صداقت او کوچکترین تردیدی ندارد. راوی برای شناسایی مجرم، رضا، بههمراه مأموران ژاندارمری نیمهشب به قهوهخانهی حسینچرچر میروند. فضای قهوهخانه بهقدری درخشان توصیف میشود که خواننده هم از آن مکان احساس انزجار میکند. درواقع، توصیف فضای داخلی قهوهخانه با آن شرایط نکبتبار، نشاندهندهی نهایت فقر نهفته و فاصلهی طبقاتی در جامعه است.
بیشک مهشید امیرشاهی جزء زنان نویسندهی معاصری است که داستانهایش با واقعیتهای موجود جامعه درآمیخته و حاصلش آثاری ارزشمند و پخته میشود که خواندن آنها خواننده را به شور و هیجان وامیدارد و همزمان، به او غم و شادی میبخشد. بارزترین خصوصیت سبکی وی طنزپردازی است، که در همهی داستانهایش مشاهده میشود.
آثار او همچون اثر هر شاعر یا نویسندهی دیگری، سطوح زبانی، ادبی و محتوایی مخصوصبهخود را دارد. از طنز، کنایه و سایر آرایههای ادبی بهخوبی بهره میبرد و استفاده از این ارکان، داستانهایش را جذاب و خواندنی میکند. به کار بردن زبان گفتاری در بسیاری از داستانهایش بهجای زبان نوشتاری، فضایی صمیمی میآفریند که هر خوانندهای را به خود جلب میکند و محتوای داستانهایش گویای واقعیتهای اجتماعی، مسائل زنان، سطح زندگی مردم و حتی نحوهی حرف زدنشان است.