نویسنده: هومن ریاضی
یادداشت منتخب جمعخوانی داستان کوتاه «لابیرنت»، نوشتهی مهشید امیرشاهی
داستان «لابیرنت» امیرشاهی، بیرون کشیدن روایتی است از دل خودگوییهای تودرتوی یک زن؛ اما سؤال اینجاست که او چطور از گمگشتگی خواننده در این هزارتو پیشگیری میکند؟ اصلاً چه راهی برای فرار از یک هزارتو میتوان متصور شد؟ آریادنه۱، اسطورهی یونان باستان و دختر مینوس۲، استفاده از ریسمان را به ما پیشنهاد میدهد.۳ او که عاشق تسئوس۴، پهلوانی از شهر آتیکا۵، شده بوده، برای نجات جان معشوقش، دوک ریسمانیای به او میسپرد تا راه بازگشت را بیاید و به او میگوید: «فردا از آنها بخواه اول تو را به داخل لابیرنت (لابورینتوس) بفرستند. ماز پرپیچوخمی است. تاکنون کسی نتوانسته است راه بازگشت خود را در آن بیابد و بهسلامت از آن خارج شود؛ اما اگر بتوانی این کلاف نخ نازک را با خود ببری کار تو آسان میشود. مواظب باش کسی آن را نبیند. وقتی داخل شدی سر نخ را به در ماز ببند و درحال رفتن، کلاف را شُل کن تا نخ بر کف دالانها بخوابد و در بازگشت، نشانهی راه تو باشد.۶»
در داستان امیرشاهی نیز، ردی از بهکارگیری استعاری این ریسمان دیده میشود؛ ریسمانی که با دوختن پاراگرافها به یکدیگر، راه بازگشت از هزارتوی ذهنی زن را به خواننده نشان میدهد. برای این منظور، نویسنده با استفاده از بازنویسی۷ و تکرار جملهی انتهایی پاراگرافی در ابتدای پاراگراف بعدی، پارههای متن را بههم مرتبط میکند. با این کار او نهتنها کیفیت پیوستگی متن۸ را ارتقا میدهد، بلکه از هر پاراگراف بهعنوان قلابی برای همراه کردن خواننده با متن استفاده کرده، او را سوار بر موجی دومینویی به پاراگراف بعدی هدایت میکند:
██████ …اصلاً حرفش را نزنم بهتر است.
اصلاً چرا حرفش را میزنم؟ اصلاً چرا… ██████████████████████████
██████ به امروز فکر نمیکنم و فکر آن روز را میکنم…
فکرها بعد از تلفن علی شروع شد. نه فکر خود حادثه… █████████████████████████
██████ …گفتم: «…حالم خوب نیست.»
حالم خوب نیست. حالم خوب نیست. کاش میتوانستم… ███████████████████████
██████ …بد بود؛ اما درست یادم نیست چطوری بد بود.
اصلاً چرا یادم میآید؟ حالا دیگر… █████████████████████████
██████ …و دیگر هیچچیز حس نمیکردم.
مثل حالا؛ که هیچچیز حس نمیکنم. هیچچیز نمیفهمم. تا کی… ██████████████████████████
هرچند استفاده از تکنیک اتصال پاراگرافها در متون آکادمیک و علمی متداول است و بهعنوان معیار سنجش پیوستگی متن در نظر گرفته میشود، بهکارگیری آن بهعنوان تکنیک فرمی برای داستاننویسی امری خارقعادت به شمار میرود. برهمیناساس، داستان امیرشاهی نمونهای خوب برای نشان دادن این ویژگی است، تا شاید بتوان با بسط آن به شیوههای تازهای برای داستاننویسی دست یافت.
۱. Ariadne
۲. Minos
۳.برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به افسانهی ریسمان آریادنه (The Thread of Ariadne) در اساطیر یونان؛ از آغاز آفرینش تا عروج هراکلس، لنسلین گرین، راجر (۱۳۹۲). (ترجمهی عباس آقاجانی). تهران: سروش (انتشارات صداوسیما) چاپ ششم، صص ۱۵۸ تا ۱۶۸.
۴. Theseus
۵. Attic
۶.همان، ص ۱۵۸.
۷. Paraphrase
۸. Coherence