نویسنده: افرا جمشیدی
جمعخوانی داستان کوتاه «دعوتیها»، نوشتهی بهرام حیدری
بهرام حیدری در «دعوتیها» خواننده را مهمان ضیافت بختیاریها میکند و اتمسفر روستا را در حالوهوای عروسی به اشتراک میگذارد. حیدری که یکی از نویسندگان بزرگ بختیاری محسوب میشود، بیش از بیست سال از عمرش را در روستاها صرف تدریس و فرهنگسازی کرده و درنتیجه توانسته این فضا را با پوست و گوشت خود لمس کند. بیگمان تأثیرپذیری از تجربههای عینی، یکی از دلایلی است که حیدری را به نویسندهای اقلیمی بدل کرده. دغدغهی مناطق محروم و بستر فرهنگی پیرامونی باعث شده آثار حیدری در زمرهی بهترینهای مستندسازی اقلیمی در ادبیات ایران قرارگیرد. «دعوتیها» قصهی دعوت اهالی یک آبادی برای شرکت در مراسم عروسی است. بنهگچیها با لباسهایی رنگارنگ عازم عروسی میشوند و تا میتوانند غذا میخورند، چون میخواهند دل سیری از عزا درآورند. با پر کردن جیبها و شلوارها از سیگارهای کشرفته و مجروح کردن پای یک نفر در چوببازی انتهای داستان، فضای تراژیک نمایش فرهنگ مردم ده تکمیل میشود.
گرچه شاید همین چند جمله برای توضیح کل داستان کفایت کند، زیرا خط داستانی «دعوتیها» بهنظر بسیار ساده میآید؛ ولی آنچه بهرام حیدری در کنه داستان بیان میکند، ورای درام داستان و بسیار زیرپوستی است. حیدری که نویسندهای دغدغهمند است، با هدف قرار دادن توسعهی تمرکزگرا، سعی دارد تأثیر این توسعهی نامتوازن را روی فقر فرهنگی و مشکلات اقلیمی مناطق محروم و توسعهنیافته بهتصویر بکشد. حیدری با قلم واقعگرایانهی خود، طبقهی فرودست را همانطوری که هستند نشان داده، با برقراری حس همدردی و همذاتپنداری بین شخصیتها و خواننده، ذهن مخاطب را بهسمت چرایی رفتار این قشر سوق میدهد. آنچه در داستان بیش از هر موردی جلب توجه میکند، بحث شخصیتهاست. در نگاه اول بهنظر میرسد شخصیتهای زیادی در داستان حضور دارند که بدون پرداخت مناسب به حال خود رها شدهاند و این تعدد شخصیتها میتواند نقطهضعفی جدی برای داستان باشد؛ ولی با نگاهی ژرف به داستان درمییابیم که تنها دو شخصیت اصلی در «دعوتیها» ایفای نقش میکنند و درواقع بحث اصلی تقابل دو گروه است: گروه نخست روستاییهایی از طبقهی فرودست با توسعهیافتگی کمتر و گروه دوم مردمی با امکانات بیشتر و نگاهی از بالابهپایین نسبت به گروه نخست.
شاید تعبیر درست برای داستان بهرام حیدری استفاده از عبارت شرم و تحقیر باشد؛ قصهای تکراری که در آن شهریها روستاییها را بهجرم فقر فرهنگی ناشی از امکانات محدود تحقیر و در سمت دیگر، خود روستاییها با عملکردشان فضای شرمآور این تحقیر را فراهم میکنند. سیگار مخفی کردن دهاتیها در شلوار و نوع نگاه رئیس آموزشوپرورش و رئیس پاسگاه در ماجرای چوببازی نمونهای از این چرخهی معیوب است؛ تضادی که سبب جاری شدن شرمی دیالکتیک در رگهای داستان میشود.
داستان سرشار از رنگ و صداست. تلفیق این حسآمیزی بیبدیل، امکان خوبی برای بهرام حیدری به وجود آورده تا با نمایش لباسهای رنگی و صدای کل کشیدن و چوببازی و توشمال، مخاطب را با فرهنگ غنی ایل بخیتاری آشنا کند. ریتم داستان با سرعت مناسبی پیش میرود و دیالوگها بهخوبی در خدمت داستانند. بهجرئت میتوان گفت که «دعوتیها» اثری درخشان در قالب ادبیات اقلیمی محسوب میشود، که ضمن مستندسازی فرهنگ یک قوم بهکمک تصاویری زنده، بهخوبی از عهدهی بیان دغدغههای اجتماعی صاحب اثر برآمده است.