نویسنده: افرا جمشیدی
جمعخوانی داستان کوتاه «حضور»، نوشتهی علی مؤذنی
بیگمان از بدو پیدایش گیتی، نیستی و زوال همراه و همگام هستی و بقا بوده و این دوقطبی نسلها را یکی پس از دیگری پدید آوردهاند. آسودگی خیال از حفظ تعادل و چگونگی بقا درطی نسلها، باعث شده انسان به مسائلی ورای روزمرگی بیندیشد؛ مسائلی مثل جاودانگی و مرگ. مرور آثار مکتوب نویسندگان هم گواهی بر این مطلب است. آنچه در چند قرن اخیر باعث نگاه بیشتر انسان مدرن به مفهوم مرگ شده، رشد فکری و فراتر رفتن ماتریس ذهنی انسان از نیازهای اولیه است؛ امری که باعث شکلگیری دیدگاههای متفاوتی دربارهی این پدیده شده. اروین یالوم یکی از ترسهای اصلی بشر را ترس از مرگ میداند و ازآنطرف، مارتین هایدگر اندیشیدن دربارهی مرگ را راهکاری برای معنابخشی به زندگی و آن را نیرویی برای مقابله با پوچی میداند. داستان کوتاه «حضور» نوشتهی علی مؤذنی نیز متناسب با اندیشهی نویسنده، به موضوع مرگ و تقابل آن با زندگی پرداخته.
داستان «حضور» روایت مرد جوانی است که پس از مرگ پدرش، اکنون با از دست دادن مادر روبهرو شده. تفاوت دیدگاه مرد راوی و مادرش نسبت به مرگ، کلیت داستان را تشکیل میدهد. فلاشبکها و خردهروایتهای داستان بهخوبی ما را وارد فضای خانهای میکند که در آن، زنی همسر خود را از دست داده و توان کنار آمدن با این فقدان را ندارد. زن بدون امید به ادامهی زندگی، برای مرگ و رفتن پیش همسر ازدسترفتهاش لحظهشماری میکند. فضاسازی اتاق یادبود پدر و صحنهی سیگار کشیدن و نجواهای مادر در اتاق خالی بسیار خوب و در راستای داستان عمل میکند. علی مؤذنی ازیکسو مرگ پدر را مثل جدا شدن تکهای از قلب مادر نشان میدهد که هرگز التیام نمییابد و ازسویدیگر، حضور روح پدر را در آن اتاق یادبود، سنگینیای بر ذهن راوی تصویر میکند؛ تا جایی که راوی گمان میکند روح پدر در آن اتاق گیر افتاده و بدون دروپنجرهای باز، راهی برای خروج و سفر روح پدر باقی نمانده؛ باوری که در بین کولیهای لاتین و بخش مرکزی اروپای قرون وسطی نیز وجود داشته. راوی که دست شستن مادر از زندگی بیش از فوت پدر، آزارش میدهد، تمام تلاشش را برای برگرداندن مادر به وضعیت عادی به کار میگیرد؛ از ثبتنام او در کلاس سوادآموزی تا مجاب کردن برادر برای بچهدار شدن و پیشکش نوه به مادری افسرده؛ تلاشهایی نخنما و سنتی که تأثیری در مرگاندیشی مادر ندارند و روند افسردگی او را تا هنگام مرگ، متوقف نمیکنند.
علی مؤذنی توانسته کاملاً دقیق و حسابشده دو دیدگاه متفاوت نسبت به مرگ را در قالب دو شخصیت داستان خلق کند: نگرشی بهسمت بقا در مرد جوان و دیدگاهی مرگاندیش که در مادر داستان متبلور شده. باوجود اینکه پایانبندی داستان حالتی شعاری به خود گرفته و نویسنده مستقیمگویی با مخاطب را به درام داستانی ترجیح داده، میتوان گفت که ساختار کلی داستان «حضور» چفتوبست مناسبی دارد و با زبانی روان و دیالوگهایی سنجیده، مخاطب را به ادامهی خواندن داستان تا پایان دعوت میکند.