نویسنده: منصوره محمدصادق
جمعخوانی داستان کوتاه «آنیوتا»، نوشتهی آنتون چخوف
پرده کنار میرود و صحنهی نمایش پیش روی خواننده گسترده میشود: اتاقی نیمهمبله با پنجرههایی یخزده که قرار است چخوف داستانش را بر آن به تصویر بکشد؛ روایتی که گرچه سروشکل عصر او را به نمایش میگذارد، اما ازآنجاکه از عمق روان و روابط انسانها برمیآید، مانند دیگرداستانهایش از روزگار و زمانهی او بیرون میزند و در زمان جاری میشود.
چخوف داستانش را با توصیف وضعیت حرکتی دو شخصیت اصلی شروع میکند و از آن در خدمت درونمایه و معرفی بهتر آنها بهره میگیرد. ایستایی و سکون دخترجوان درحین انجام کاری تکراری در تقابل با بیقراری و تلاش بیوقفهی دانشجوی پزشکی در تلاش برای آموختن، سرنخی از انفعال و تسلیم یکی دربرابر تمنای دیگری برای پیشرفتن و تغییر به دست میدهد؛ چراکه «آنیوتا» داستان وا دادن و انفعال زنی است که به سرنوشت خود، بیتلاشی برای تغییر و بیهمتی برای ساختن تن داده است.
نویسنده سپس اندیشهی مرکزی داستان را درخلال صحنهآرایی بسط و توسعه میدهد و عمل داستانی را میسازد. چخوف برای تعریف کموکیف روان شخصیتها از فضاسازی دقیق استفاده میکند و بدون برجسته کردن نصایح و آموزههای اخلاقی، تنها با توصیف هرآنچه در صحنه وجود دارد، به انتقال اندیشهای که درپی رساندن آن است نزدیک میشود. اتاق درهمریخته و آشفته، تمرکز کلوچکوف را بر هدفش که آموختن و ساختن آینده است، نشان میدهد و بیتفاوتی او به سردی دستهایش بر بدن دختر، نگاه ابزاریاش را به تصویر میکشد و حسانگیزی داستان را تقویت میکند. ازطرفدیگر همین توصیفات، حاکی از آن است که آنیوتا وظایف اصلیاش را درست انجام نداده ــ چیزی که در پایان، علت راندنش از خانه میشود ــ و بهجای آن با برودریدوزی به فکر تأمین توتون و چای مرد جوان است. نقطهی تمرکز و تفاوت سقف آرزوهای آنیوتا و کلوچکوف همان است که حال و آیندهی آنها را شکل میدهد.
فضاسازی اتاق با آمدن نقاش درجهت بسط عمل داستانی کار میکند. کلوچکوف که پیش از آمدن فتیسوف، دوست نقاشش، با سوءاستفاده از نیاز آنیوتا و موضع برتر خود، او را بردهوار به خدمت گرفته، درمقابل لحن انتقادی هنرمند تحقیر میشود و خشم پنهانش را از انفعال خود دربرابر نابهسامانی خانهاش چون موجودی ضعیف بر سر آنیوتا خالی میکند. صحنهآرایی در خدمت روابط علیومعلولی و کنش شخصیتها ساخته شده و تأثیر آنچه نویسنده سعی در خلقش داشته را تکمیل کرده است.
در داستان «آنیوتا» تمام صحنهی روایت به یک اتاق ختم میشود؛ فضای محدود و اندکی که صحنهی تئاتر را به خاطر میآورد. چخوف در همین فضای اندک، با انتخاب بزنگاهی مناسب از زمان، شخصیتهای داستانش را خلق میکند؛ در نقطهای که کلوچکوف برای بودن با آنیوتا مردد میشود و دختر جوان شانسی تحمیلی برای شروعی دوباره خارج از فضای تحقیرآمیز فعلیاش به دست میآورد. او بدون کمک گرفتن از احوال و اتفاقهایی که خارج از صحنهی کنونی داستان بر شخصیتها گذشته، با پرهیز از پیچیدگی و آنچه الزام روایی ندارد، داستان را میسازد؛ چراکه بهروشنی پیداست چیزی که در حال میگذرد وامدار گذشتهای است که آنیوتا تاکنون تلاشی برای تغییرش نکرده است.
خواننده میداند که گرچه فقر شاید، سهم ناگزیر زندگی آنیوتاست، اما تن دادن به تحقیر و خفت و فرمانبرداری بیچونوچرا انتخاب خود او بوده. آنیوتا گاهی چون جسدی بیکلام بر میز تشریح دانشجوی پزشکی میافتد و زمانی بخشی از بومی خالی را پر میکند و دراینمیان، در فکر تأمین مایحتاجی است که کلوچکوف به آن نیاز دارد. دستها، بدن و ذهن آنیوتا گرچه لحظهای بیکار نمیماند، اما انفعال واقعی او دربرابر خواستههای خودش، او را موجودی کممرتبه و بیارزش نشان میدهد که توان تغییر وضعیت کنونیاش را ندارد و مانند عروسکهای ماریونت خود را به دست صاحبانش سپرده تا او را به میل و نیاز خود برقصانند.
چخوف در پایان، آنیوتا را در همان موقعیت منفعلانهی آغازین داستان رها میکند. او همچنان روی میز تشریح قرار گرفته و آماج تیرهایی است که به روان و جسمش میخورد. اما جدالی که نویسنده با تلنگرهایش در پیکرهی داستان خلق کرده، در ذهن خواننده به حیات خود ادامه میدهد؛ زیرا «آنیوتا» داستانی زنانه و متعلق به دیروز نیست؛ بلکه داستان ضعف سیرت انسانهایی است که از برتری جایگاه خود برای هرگونه بهرهکشی استفاده میکنند. داستان جسم و جانهایی که خود را به شیئی کمارزش تقلیل دادهاند و به تواناییها و ظرفیتهای خود بیباورند. روایت زنانی که برای آگاهی تلاشی نمیکنند و چون مرغی خانگی، تسلیم قفسی شدهاند که نهتنها دنیای مردانه با تعریف جایگاه اجتماعی و توانمندیهای فیزیکی برایشان فراهم آورده تا به آب و دانهای قانع باشند، بلکه خود چنان مسحور این باورند که حتی آنجا که در باز میشود و فرصتی برای شروعی دوباره به دست میآید، تن به رهایی نمیدهند؛ چراکه اولین بهای آزادی پذیرش مسئولیت خویشتن است و عزم و همتی برای تغییر و ساختن طلب میکند. آنیوتا با تمام تحقیرها میسازد تا از مسئولیت و رنجی که آزادی بر دوشش خواهد گذاشت، شانه خالی کند.