کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

نظریه‌ی نسبیت با حنجره‌ی خوش‌صدای پاشا

29 جولای 2023

نویسنده: افرا جمشیدی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «خواننده»، نوشته‌ی آنتون چخوف


نسبیت را می‌توان اجتماعی‌ترین نظریه‌ی علمی نامید. هیچ نظریه‌ای مثل نسبیت به گذشته و آینده‌ی انسان‌ها سرک نمی‌کشد و جوامع را در برهه‌های مختلف تاریخی قیاس‌پذیر نمی‌کند. نسبیت پا را از زمان فراتر می‌گذارد و زیبایی، عدالت، عشق و هرگونه مترومعیار مختص ماتریس ذهنی منحصربه‌فرد انسان‌ها را در بر می‌گیرد. مفاهیم نسبی درطول تاریخ، همواره تعاریفی بوده‌اند که به‌اقتضای سطح نگرش جامعه دچار تغییر در برداشت معنی شده‌اند. با نگاهی به نوشته‌های نویسندگان هر کشور، می‌توان رگه‌هایی از نسبیت را در دیدگاه هر جامعه به مفاهیم مختلف کشف کرد. خواندن آثار چخوف به‌درستی نشان می‌دهد که در روسیه‌ی دو قرن پیش، چه نگاهی دربین عامه‌ی مردم نسبت به جایگاه اجتماعی زن وجود داشته. چخوف به‌عنوان روشن‌فکر زمانه‌ی خود با دست گذاشتن روی نگاه ضدزن و مردسالارانه، توانسته شمای کلی وضعیت دشوار زنان (چه در طبقه‌ی فرودست، چه در بین اشراف) را به تصویر بکشد. آثار او به‌خوبی سیر تغییروتحولات فرهنگی روسیه را نشان می‌دهد و ثابت می‌کند چطور جایگاه زن به‌عنوان یک پدیده‌ی نسبی فرهنگی درطی زمان دستخوش تغییر شده. داستان کوتاه «خواننده» از نمونه‌هایی ا‌ست که امروز با خواندن آن علاوه‌بر تقابل دو زن از دو سطح اقتصادی متفاوت، متوجه نگاهی نسبی در دو سطح معنایی و تاریخی می‌شویم. «خواننده» نسبی بودن مفهوم درستی و نادرستی را در کنار مسئله‌ی جایگاه زنان در روسیه‌ی دوقرن‌پیش قرار داده.
داستان «خواننده» روایت زنی خوش‌صدا به‌نام پاشاست که به‌اقتضای زمانه، ناچار به هم‌خوابگی با مردان است. داستان در خانه‌ی پاشا اتفاق می‌افتد. پاشا و کُلپاکوف منتظرند برای گردش بیرون بروند که زنگ خانه به صدا درمی‌آید. مرد پنهان و پاشا در آستانه‌ی در با زنی اشرافی مواجه می‌شود. زن به درون خانه‌ی پاشا می‌آید و سراغ همسرش، کلپاکوف، را می‌گیرد. سؤال‌های او و کتمان‌های پاشا ادامه می‌یابد. زن از بدهی نهصدروبلی شوهرش و خطر به زندان افتادن او و بدبختی خود و فرزندانش حرف می‌زند. لحن زن بارها تغییر می‌کند؛ از تهدید به التماس، از خشم تا عجز. او پاشا را عامل بدبختی خودش و فریب مردان می‌داند و طلاهایی را طلب می‌کند که کلپاکوف هرگز برای پاشا نخریده بوده. دل پاشا به رحم می‌آید و جواهرات خود را در اختیار زن می‌گذارد تا از کابوس او خلاص شود. بعد از رفتن زن، کلپاکوف نه‌تنها توجهی به حال روحی پاشا نمی‌کند، بلکه او را هرزه‌ای می‌نامد که زن متشخص و اشرافی‌اش مقابل او زانو زده و گریه کرده. کلپاکوف خانه را ترک می‌کند و پاشا می‌ماند و اشک‌هایی بی‌پایان.
چخوف ستینگ داستان «خواننده» را به‌درستی چیده و همین امر باعث ‌شده حتی دیالوگ‌های گاهی تکراری و کش‌دار، ذره‌ای به چشم نیاید و همان خط داستانی ساده با سیر روایی جذاب برای خواننده پیش رود. حلقه‌ی معنایی داستان «خواننده» به تقابل جایگاه دو زن داستان گره خورده، مفهوم درستی و نادرستی در نسبی‌ترین حالت ممکن به تعلیق درمی‌آید. برخلاف عقیده‌ی کلپاکوف و همسرش، از دید خواننده‌ی داستان، پاشا زنی روسپی به نظر نمی‌رسد. او یک قربانی است؛ قربانی جامعه‌ای مردسالار که در آن، جایگاه اجتماعی زن نادیده گرفته می‌شود. پاشا در قبال رابطه‌ی زناشویی کلپاکوف مقصر نیست. او زنی تنهاست که به‌گفته‌ی خودش مهمان‌های بسیاری دارد؛ مهمان‌‌هایی برای امرار معاش. زن درظاهرمتشخص کلپاکوف اصرار دارد که کلپاکوف برای پاشا طلا خریده و باور دارد که پاشا هرزه‌ای است که عامل بدبختی و بدهی مالی شوهرش شده. پاشا به‌درستی به زن می‌گوید که اجباری برای حضور شوهرش در خانه‌ی او وجود نداشته و اگر عمل زشتی صورت گرفته، دلیلش در کالبد کلپاکوف پنهان شده، نه در حنجره‌ی خوش‌صدای پاشا؛ بااین‌حال عذاب‌وجدان پاشا برای جبران گناه نکرده‌اش یا تزلزل جایگاه اجتماعی او تا جایی پیش می‌رود که طلاهای خودش را به زن می‌بخشد. ولی در سمت مقابل کلپاکوف او را به بدترین شکل ممکن ترک می‌کند، تا زخم دیگری کنار زخم‌های پاشا نقش ببندد؛ زخمی به‌دردناکی کتک ‌خوردن از تاجر، زخمی برای هیچ‌وپوچ.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, خواننده - آنتون چخوف, کارگاه داستان دسته‌‌ها: آنتوان چخوف, جمع‌خوانی, خواننده, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد