کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

گناهی با من است

4 مارس 2024

نویسنده: نیما صالحی کرمانی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «شِرِل1»، نوشته‌ی ویت بِرِنت2


«شرل» داستان هویت است. در ادبیات بارها شده وقتی شخصیت‌ها از خودشان راضی نیستند، دست به تغییر نام‌شان بزنند؛ حال می‌تواند این نارضایتی احساس گناه و شرمی واقعی باشد یا توهم روانی رنجور مثل راوی در داستان «شرل». راوی به دنبال نامی است برای خود، برای پاک کردن گناهی که سال‌ها پیش در کودکی مرتکب شده. ما نام او را تا اواخر داستان متوجه نمی‌شویم، اما در انتخاب نام جدید نه‌تنها با او شریک هستیم، که انگار از همان اول آن را می‌دانیم! آدمی در کودکی جهان را از دیدگاه خودش برانداز می‌کند، دنیا باید به دور او و خواسته‌هایش بچرخد؛ شرل اما قرار است با همه فرق داشته باشد، با برادرش که از او بزرگ‌تر است و با کودکان هم‌سن خود، چون سرنوشتی متفاوت دارد؛ او از بین می‌رود. راوی برادر بزرگ چنین کودکی است. او شرل را جوری زیبا و مظلوم توصیف می‌کند که هر آدمی در دلش التماس خدا را بکند که اتفاقی برای این کودک نیفتد. حالا برادر بزرگ شده، سال‌ها احساس گناه و شرم او را به انزوا کشانده و پس از مرگ شرل، جهان را فقط از چشمان خودش دیده؛ جهانی که در آن او آدم پستی است، نامش پست است و در نُه‌سالگی آن‌قدر بزرگ بوده که گناه کشتن برادرش را به دوش بکشد. بااین‌تفاسیر، راوی به‌طور قطع دچار اختلال اضطراب پس‌ازسانحه (PTSD) شده و این بیماری سال‌ها در وجودش ریشه دوانده. پس او برای روایت داستان قابل‌اعتماد نیست و باید به هر جمله و به هر اتفاقی که به خاطرش می‌آید، شک کنیم.
با مرگ شرل، مرگی که به‌راستی برادر در آن نقشی نداشته و بر اثر بیماری و بدشانسی بوده، زندگی راوی دگرگون می‌شود، و شرل که ازنظر راوی و دکترها سر هنرمندی داشته، با مرگش زیبایی را از زندگی برادر می‌رباید. ویت برنت برای روایت داستانش دست روی خاطرات جمعی و مشترک خیلی از آدم‌هایی که خواهر و برادری دارند گذاشته؛ خاطراتی که لزوماً تا این اندازه تراژیک نیستند، ولی شاید آدم با مرور آن‌ها و خواندن چنین داستانی حس هم‌ذات‌پنداری با راوی گناهکار پیدا کند. این خاطرات مشترک شاید همان تئوری ترتیب فرزندان روان‌پزشک آلمانی،آلفرد آدلر باشد. راوی به‌شدت خوی سلطه‌طلبانه‌ی فرزند ارشد را دارد؛ حتی در جمع دوستان و هم‌سالانش وقتی در تپه‌های شنی کاری را می‌کند که دیگران منتظر هستند کسی شروعش کند یا وقتی به شرل می‌گوید که از آن‌ها دور باشد. او زمانی که اتفاقات را از زبان نه‌‌سالگی‌اش روایت می‌کند، می‌تواند واقعاً به‌اندازه‌ی برادری بزرگ‌تر، در آن سن‌وسال کودکی، نسبت به شرل بی‌تفاوت و سرد باشد. ازطرفی درکش از اتفاقاتی که درحال رخ دادن است، مرگ برادرش و بیماری، به‌شدت وابسته به سنش است. حتی گاهی حس می‌کنیم که بعضی چیزها برایش مهم نیستند، درصورتی‌که او سال‌هاست تمام این اتفاقات را با جزئیات در ذهنش بارهاوبارها مرور کرده. حالا وقتی دوباره از نقطه‌ی حال به قضیه نگاه می‌کند، شرل همان معصومیت خودش است که کشته شده.
انتخاب نظرگاه اول‌شخص به ساخته شدن راوی با تمام این اختلال‌‌های روانی کمک کرده و به فردیت او در کودکی غنا بخشیده. همچنین گاهی جمله‌های بی‌سروته و نزدیک شدن به جریان سیال ذهن روان پریشان و غیرقابل‌اعتماد بودن روایتش را باورپذیرتر کرده. راوی قبل از این‌که داستان را برای ما بازگو کند، حکمش را داده: او گناهکار است. اما داستان درباره‌ی گناهکاری او نیست. راوی سال‌ها هرچه را از مادرش و اطرافیان شنیده یا نشنیده به ضرر خودش ضبط کرده. اتفاقات را آن‌قدر سرزنش‌آمیز مرور کرده که حالا نمی‌داند واقعاً چه کاری انجام داده یا نداده. آیا شرل به دستانش دست زده؟ یا او با دستانش به صورتش زده؟ چرا دیگران بیماری را از او نگرفته‌اند؟ اصلاً نکند این تنفر او نسبت به برادر کوچکش باعث شده او بیمار شود؟ این‌ها همه واگویه‌های ذهنی او است که سال‌ها مثل خوره هویتش را دچار فروپاشی کرده. او بارها شرل را در جوانی و سال‌ها بعد تصور کرده که به‌دوراز رقابت‌های کودکانه‌ی خواهروبرادری برایش بزرگ‌تری کرده، محبت کرده و بعدتر برای این برادر کوچک‌تر کاری دست‌وپا کرده. او سال‌هاست ارتباطش را با واقعیت از دست داده. حالا فقط یک چیز می‌خواهد، یک چیز که نمی‌تواند واقعیت داشته باشد، او شرل باشد! همان‌قدر معصوم، لطیف و هنرمند، آن‌چنان‌که هرگز نبوده.


1. Sherrel (1931).
2. Whit Burnett, (1899-1973).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, شرل - ویت برنت, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, شرل, کارگاه داستان‌نویسی, ویت برنت

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد