نویسنده: سما کاسهگرها
جمعخوانی داستان کوتاه «بارتلبی محرر۱»، نوشتهی هرمان ملویل۲
«بارتلبی محرر» داستان از خودبیگانگی انسان است؛ از خودبیگانگیای که نظام کار و سرمایه برای انسان شهرنشین و مدرن ایجاد کرده. و بارتلبی میخواهد دربرابر این کسالت و روزمرگی زندگی کارمندی عصیان کند. او در شغل پیشین خود دائم با زوال و نابودی دستوپنجه نرم میکرده، چراکه شغلش دستهبندی و آمادهسازی نامهها بهسوی سوزاندن و نابودیشان بوده؛ حالا گویی با نافرمانی از کارفرماهایش میخواهد پیامی را منتقل کند: همهچیز رو به زوال و مرگ است. برای همین خود را از زندگی محروم کرده، کم غذا میخورد و درادامه اصلاً نمیخورد، فرمان نمیبرد تا اخراج شود و انگار بهنوعی خودزنی میکند تا بهسوی آنچه برایش تدارک دیده شده پیش رود. او با کشاندن خود بهسمت نابودی و درواقع خودکشی تدریجی میخواهد به آزادی برسد؛ آزادیای غمانگیز؛ آزادیای که شاید برای خود او محقق نشود، اما مسیر را برای کارمندهای دیگر هموار میکند، شاید آنها بتوانند به آن دست یابند.
زندگی برای بارتلبی تهی از معنی است. او با شورش علیه چهارچوبهای اجتماعی و قوانین کار و بایدها و سلسهمراتبها، دنبال ساختن معنیای برای زندگی خویش است، هرچند اگر این معنی بعد از مرگش محقق شود. شخصیت بارتلبی شخصیتی انقلابی است؛ منتها طغیان او بیسروصدا و فقط با گفتن تکجملهای که هیچ حسی را منتقل نمیکند، بروز مییابد: «نه، ترجیح میدهم انجام ندهم»؛ انگار که با بریدن از زندگی و از رابطه با انسانها دچار نوعی سِرشدگی یا فلج احساسی شده و تا جایی سرکوب عواطف و احساسات خود را ادامه داده (دستکم در ظاهر امر) که نسبت به عاقبت هیچچیزی ترسی ندارد؛ چون چیزی برای از دست دادن برایش نمانده. او که سالها در محیط کار قبلیاش منفعلانه بلهقربانگو بوده، به جایی رسیده که به همهچیز حتی به زندگی عادی که هر شهروندی از آن برخوردار است، نه میگوید؛ نهای فارغ از هرگونه حس و هیجانی. بارتلبی از شدت رنجی که بر او گذشته، بیحس شده.
داستان «بارتلبی» داستان خود ملویل است؛ وقتی که نویسنده در زندگی حرفهایاش دچار چالشها و شکستهایی بوده و تمام تلاشش را کرده تا آنچه را بنویسد که ترجیح میداده، نه آنچه تمایل و سلیقهی جامعه بوده. درواقع جملهای که در انتهای داستان بر زبان کارمندان دیگر دفترخانه و دیگرشخصیتها جاری میشود، جملهای است که خود ملویل هم در کار نویسندگیاش از آن بهره برده و با ساختارشکنی در فرم هنجار و آزمودهشده، میخواسته فردیت و هویت خود را بهعنوان نویسندهای مستقل حفظ کند؛ چراکه انسان عصیانگر انسانی خلاق است.
نویسنده در آغاز، با خلق شخصیتها و موقعیتهای کمیک و طنزگونه مانند آن دو کارمند دیگر که هرکدام ویژگیهایی دارند که در تضاد با دیگری است، داستان را بیان میکند و درادامه با آمدن بارتلبی به دفترخانه و ذرهذره شناساندن او به مخاطب، داستان را بهسمت تراژدی نهایی و جان دادن غمانگیز بارتلبی در زندان و در آغوش دفتردار میکشاند؛ تاجاییکه بیشترین حسانگیزی و همذاتپنداری مخاطب را برمیانگیزاند تا همنوا با راوی بگوید: «آه بارتلبی! آه بشریت.»
۱. Bartleby, the Scrivener (1853).
۲. Herman Melville (1819-1891).