نویسنده: کیارش علیزاده
جمعخوانی داستان کوتاه «نقاب مرگ سرخ۱»، نوشتهی ادگار آلن پو۲
ادگار آلن پو در «نقاب مرگ سرخ» داستان مرگ را میگوید؛ بهعبارتی، گریزناپذیر بودن مرگ را. مرگ سرخ که نشانش خونریزی شدید و درگذشت ناگهانی فرد مبتلاست، فراگیر شده و وحشتآفرینی میکند. پرنسپراسپرو دوراندیش و اندکی مجنون، یاران خود را گرد میآورد و به قلعهی چفتومحکم خود عقبنشینی میکند تا دست مرگ به او نرسد. ماهها پس از این عقبنشینی و انزوا با یاران، پرنس با سلیقهی کژ و مجنون خود بالماسکهای ترتیب میدهد و به شادی و پایکوبی برای زندگی میپردازد. نیمهشب که میشود و زنگ ساعت آبنوس به صدا درمیآید، و آنها متوجه پیکری میشوند پوشیده در قامت مرگ سرخ. با خشم و وحشتی توأمان تلاش میکنند لباسش را بکنند، اما حقیقت مرگ سرخ بر همهشان آشکار میشود. مرگ تکتک یاران همراه با پرنس را از پا درمیآورد و محفل بالماسکهشان را ساکن و خاموش میکند.
پو در این داستان عناصر بسیاری را دقیق به کار گرفته و کنار هم چیده تا بهقول خودش، در خوانش داستان وحدت تأثیر ایجاد کند، از توصیفهای درخشان گرفته تا فضاسازی ماهرانه؛ نکتههایی که در باقی داستانهای کوتاه او هم دیده میشود. اما در این یادداشت میخواهم به دو مسئلهی زبانی بپردازم که تأثیرشان در مسیر ترجمهی داستانهای پو کمرنگ میشود یا بهکلی از بین میرود. همانطورکه اشاره شد، فضاسازی نقش مهمی در داستانهای او دارند و اشیاء و معماری فضاها اهمیت بهسزایی درطول داستان پیدا میکنند و معناساز میشوند. عناصری نظیر ساعت آبنوس، لباسهای گروتسک بالماسکه و حجرههای هفترنگ جلوههای برجستهای از فضاسازی این داستان هستند. یکی از هنرنماییهای زبانی پو در داستان، نحوهی ساختن این جلوهها ازطریق واژههاست؛ بهعبارتی، لحنی که پو برای راوی داستان قائل میشود به او در ساختن هرچه دقیقتر نهتنها کیفیات فیزیکی فضا کمک میکند، بلکه در ساختن کیفیاتی ضمنی مثل هالههای گوتیک و شوم که فضا را در بر میگیرند هم کارساز میشود. راوی از آغاز داستان تا پاراگراف یکیماندهبهآخر لحن گزارشی خود را حفظ میکند و باحوصله جزئیات مهمانی را شرح میدهد. پو با واژههایی پویا، رازگونه، آشنازدایانه و کموبیش شاعرانه داستان را پیش میبرد و همین کیفیت بدیع واژهها به کمک مضمونش میآید و آن را تقویت میکند.
در پاراگراف آخر راوی همزمان با اعلام ورود مرگ سرخ لحن شوم و حماسیای به خود میگیرد. این لحن حماسی و شوم با واجآرایی، که یکی دیگر از هنرنماییهای هدفمند زبانی پو است، هرچه بیشتر تقویت میشود و تیر آخر را به خال میکوبد. به کار بستن واجآرایی ممکن است معنیساز باشد یا نباشد؛ اما پو بیشتر اوقات از این آرایه تعمداً برای پایانبندی داستانش استفاده میکند. در پاراگراف آخر داستان، آنچه به کمک لحن شوم و حماسی راوی میآید و آن را تقویت میکند، تکرار هدفمند و پیوستهی حرف D در سرتاسر آن است که واژهی Death یا مرگ را به ذهن میآورد. چند مورد از این تکرارها که در آخرین سطر داستان آمده چنین است: And Darkness and Decay and the Red Death held illimitable dominion over all
پو با بهره گرفتن از واجآرایی حرف D و به کار بستن واژههایی مانند Darkness، Decay، Death و Dominion مفاهیمی نظیر تاریکی، زوال، مرگ و حکمرانی آن را بر ذهن خواننده حک میکند. او همچنین از تمهیدی مانند تکرار نیز بهغایت بهره میجوید و در آخرین پاراگراف هفت بار از حرف ربط «و (and)» استفاده میکند و سمفونی شوم و حماسی روایتگری خود را اینطور به پایان میبرد.
۱. The Masque of the Red Death (1842).
۲. Edgar Allan Poe (1809-1849).