نویسنده: علی حسینپور
جمعخوانی داستان کوتاه «مردگان۱»، نوشتهی جیمز جویس۲
روایت داستان «مردگان» پیرامون مردی بهنام گابریل است که انگار ازنو عاشق همسرش میشود؛ در مهمانی کریسمس، وقتی او را که مدتهاست کنارش دارد، میبیند در بحر موسیقی غرق شده و جور دیگری برایش دلپذیر میشود. بعد از مهمانی درمییابد که همسر در سوز فقدان معشوق سالیان گذشتهاش است که بهخاطر او مرده. بهمعنی واقعی کلمه، آن پسر جوان که مدتهاست به دنیای مردگان تعلق دارد، بهخاطر معشوقهاش (که اکنون سالهاست به همسری شخصیت محوری داستان درآمده) مرده. بعد از آن، شخصیت محوری داستان جویس با این احساس خاص که نمیداند چیست به خواب میرود؛ خوابی که گویا آرامترین خواب است.
روایتی که در پاراگراف نخست آورده شد میتواند برای داستان دیگری غیر از «مردگان» جیمز جویس مناسب باشد، ازآنجاییکه این اتفاقها از صفحهی سیوپنج داستان رخ میدهد. حدود هفتاد درصد این داستان به مهمانی تعلق دارد و شخصیت محوری هفتمین نفری است که نامش برده میشود. لیلی، میسکیت، میسجولیا، مریجین، پات و آقای فولهام نامشان قبل از گابریل و همسرش میآید. داستان سومشخص، محدود به ذهن گابریل روایت میشود. بعد از شش شخصیت تازه اسم او میآید و آنهم با بیان اینکه هنوز نیامده و دیر کرده. اگر نام داستان را متعلق به تنها شخصیت مردهی داستان بدانیم که اوضاع از این هم بدتر میشود، چراکه در بخش پایانی داستان متوجه او میشویم.
با مداقه در داستان و روایتی که از ذهنمشغولیهای گابریل با خودش آورده میشود درمییابیم که مردگان نه معشوقهی مردهازعشق در سالهای گذشته، بلکه تکتک افراد حاضر در مهمانیاند. گابریل به رابطهی عاشقانهی قدیمیای که همسرش با معشوقش داشته رشک نمیورزد، بلکه غبطه میخورد؛ گویی او و دیگر زندگان مهمانی مردگانند و مردگی میکنند. بحثهای بهظاهر روشنفکری، بذلهگویی و جلبتوجه در مهمانی همهوهمه علائمی هستند که نشان دهند آنها مشغول چیزی غیراز زندگیاند. در اینصورت است که شخصیت محوری فقط گابریل نیست، بلکه همهی افراد داستانند که بهظاهر زندگی میکنند.
۱. The Dead (1914).
۲. James Joyce (1882-1941).