کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

وقتی پایم را از گلیمم درازتر کردم

18 ژانویه 2025

نویسنده: مهرداد خوشبختی
جمع‌خوانی داستان ‌کوتاه «هنر آشپزی و پذیرایی1»، نوشته‌ی مارگارت اَتوود2


«هنر آشپزی و پذیرایی» داستانی درمورد تعارض است؛ تعارضی میان مادری در میان‌سالی و دختری در ابتدای نوجوانی. داستان از جایی بسیار دورتر از این تعارض آشکار شروع می‌شود؛ جایی ‌‌که دختر مشغول به بافتن سیسمونی برای خواهر یا برادری است که هنوز هیچ‌چیز از او نمی‌داند. دختر یازده‌دوازده‌ساله ‌است که در مواجهه با چیزی غریب به‌اسم بارداری سعی می‌کند به شکل‌های مختلف با آن کنار بیاید. داستان با ذکر جزئیات مختلف از یکی از همین تلاش‌ها شروع می‌شود: بافتنی بافتن؛ تلاشی که برای راوی ماراتنی همراه با سحر و افسون است و به‌‌خیالش با آن نیت خیر و مهربانی‌اش را نشان می‌دهد.
اما تعارضی که از آن صحبت شد، تعارضی ناشی از نقش‌های مادردختری است که به‌درستی شکل نگرفته و گویی گاه حتی جای این نقش‌ها باهم عوض می‌شود. جاهایی که مادر استراحت می‌کند و دختر از او مراقبت می‌کند، مادر استراحت می‌کند و دخترش از نوزاد مراقبت می‌کند، آرامش می‌کند، برایش آواز می‌خواند و انگار برایش مادری می‌کند. این درهم‌ریختگی نقش‌ها اصلی‌ترین دلیل روایی برای این داستان به ‌نظر می‌رسد. اما مسئله‌ی اصلی برای دختری که در آستانه‌ی سن حساس نوجوانی قرار دارد، مراقبت کردن یا نکردن از خواهری که تازه متولد شده نیست. او با خواهرش تعارضی ندارد و حتی بعد از تولد به‌نظرش قشنگ می‌رسد. مسئله‌ی اصلی راوی سردرگمی در هویت است؛ هویتی که در چنین سنی شروع به درکش می‌کند. این سن ازقضا سنی است که در ارتباط میان مادر و دختر امکان ایجاد بیشترین تعارض وجود دارد و همان‌طورکه می‌بینیم، با پیش رفتن داستان و تعدد مسئولیت‌هایی که روی دوش راوی قرار می‌گیرد، احساس می‌کند چیزی سرجایش نیست. او مدتی است که همراه با مادرش برای تعطیلات در جزیره‌ای زندگی می‌کند و از دنیای اطرافش دور شده. اما در همین جزیره هم کتابی که اسم داستان از آن گرفته شده، همدمی می‌شود که در دو فصل اولش که به‌‌نظر او جذاب‌ترین بخش‌های کتابند، او را با جهان‌های متفاوتی آشنا می‌کند. یکی خانه‌ای با خدمتکار و دیگری خانه‌ای بدون خدمتکار است. اما راوی در جایی بین این دو مسیر قرار دارد. هنوز به‌سمت‌شان نرفته و این کتاب صرفاً پنجره‌ای ا‌ست برای تماشای این دو جهان.
مسئله‌ی داستان بازهم پررنگ‌تر می‌شود؛ جایی که حتی به خدمتکاری که در کتاب درباره‌اش خوانده و زندگی ملالت‌بارش حسودی می‌کند. او درواقع به هویت تثبیت‌شده‌ی او حسودی می‌کند. جایی که می‌گوید: «به او حسودی‌ام می‌شد. او دیگر تغییر کرده ‌بود و لازم نبود تصمیمی بگیرد.» از این نقطه‌نظر و از همین‌جا به بعد، کلمه‌ی تغییر برای راوی اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. تغییر و تبدیل شدن به کدبانویی مهربان و تغییر دادن محیط یا تغییر پیدا کردن توسط دیگران و تبدیل شدن به خدمتکاری سابقاًنامرتب. ما در تمام طول داستان شاهد این هستیم که راوی تنها سعی می‌کند با وضعیتی که به آن دچار شده، کنار بیاید. این تلاش جایی سخت‌تر می‌شود که او به دبیرستان می‌رود. سن‌و‌سال او بیشتر شده و بعضی همکلاسی‌هایش که یکی‌دو سالی بیشتر دارند، آگاهی جدیدی برایش فراهم می‌کنند که جهانی را به او نشان می‌دهد که می‌تواند واقعی باشد؛ جهانی که دخترها و پسرهای هم‌سن‌و‌سالش خوش می‌گذرانند، اسکیت می‌کنند و مورد توجه دیگران قرار می‌گیرند. این جهانی است که تا حالا برای او ناآشنا بوده. راوی هنوز هم با این جهان احساس بیگانگی می‌کند؛ جهانی که برایش جالب است اما هنوز دست رد به سینه‌ی آن می‌زند و با دور شدن از پسرهایی که به او پیشنهاد دوستی می‌دهند، درمقابل تغییر مقاومت می‌کند: «باید برمی‌گشتم خانه و از بچه که هنوز هم بدخواب بود، مراقبت می‌کردم.» اما کودکی که دیگر چهارده‌ساله است، شروع به تغییر کرده. حالا کج‌خلقی جایش را به نگرانی داده. او دیگر نگران وضع مادرش نیست، بلکه با جهانی آشنا شده که اگر او بخواهد ‌تغییر کند، می‌تواند تحقق یابد؛ جهانی پر از رنگ، احساس‌های عجیب و تازه‌ای که تاحالا شناخته‌شده نبود. در جهانی که مادرش دیگر هیچ تلاشی برای پس گرفتن هویتش نمی‌کند، تغییرش داده‌اند و خودش را به دست محیط سپرده، راوی در صحنه‌ی پایانی و در تلاشی کوچک، وقتی دربرابر درخواست مادرش برای خواباندن نوزاد مواجه می‌شود، دست به شورش می‌زند و بعد از آن احساس آزادی می‌کند؛ انگار خودش را پس گرفته باشد.


1. The art of cooking and serving (2006).
2. Margaret Atwood (1939).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, هنر آشپزی و پذیرایی - مارگارت اَتوود دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, مارگارت اَتوود, هنر آشپزی و پذیرایی

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد