۱. یکی از مهمترین عواملی که روی برقراری ارتباط میان مخاطب و اثر داستانی تأثیر میگذارد، زبان آن است. بههمیندلیل هم در منابع مکتوب فراوان درباره زبان داستانی صحبت شده و یکی از نخستین عناصری که معیار دستهبندی آثار داستانی قرار میگیرد، زبان و نثر آنهاست. زبان داستانی را در اولین تقسیمبندی میتوان به دو گونه زبان نوشتاری و زبان گفتاری یا محاورهای تقسیم کرد. زبان نوشتاری خصوصیات ادبی و شعری دارد و زبان گفتاری زبان مردم کوچه و بازار است؛ چیزی که به آن زبان معیار نیز میگویند. این تقسیمبندی مختص ادبیات فارسیزبان نیست. در همهجای دنیا وجود دارند نویسندههایی که در آثارشان ترجیح میدهند از زبان معیار فاصله بگیرند و دست به تجربههای زبانی جدید بزنند. در ادبیات داستانی مدرن فارسیزبان نیز میتوان از هر کدام از این دو گونه، نمونههای درخشانی را پیدا کرد: ابراهیم گلستان (متولد ۱۳۰۱) در آثارش از زبان نوشتاری بسیار متشخصی استفاده میکند و در کاربرد زبان گفتاری نیز جلال آلاحمد (۱۳۴۸ – ۱۳۰۲) و احمد محمود (۱۳۸۱ – ۱۳۱۰) سرآمد نویسندههای ایرانیاند. زبان نوشتاری با فاصله گرفتن از زبان معیار و استفاده از تکنیکهای زبانی مختلف مدام به خواننده یادآوری میکند که مشغول مطالعه اثری ادبی است و درحقیقت نوعی از فاصلهگذاری در آن به چشم میخورد. امتیاز ویژه زبان نوشتاری یافتن قابلیتها و امکانات جدید برای زبان مادر است. ضعف بزرگش هم این است که اگر خوب مورد استفاده قرار نگیرد، از برقراری ارتباط با مخاطب ناتوان خواهد بود. تجربههای استفاده از زبان نوشتاری در داستانها و رمانهای فارسیزبان نشاندهنده این واقعیت است که این نوع زبان داستانی، حد وسطی ندارد؛ یا خوب است یا بد، یا کاملا موفق است یا بهتمامی ناموفق. زبان گفتاری اما کیفیت دیگری دارد. معمولاً در آن تظاهر ادبی شاخصی به چشم نمیخورد و بسیار نزدیک به زبان روز است. در خواندن اثری که با زبان گفتاری نوشته شده، خواننده احساس میکند که خود نویسنده دارد برایش داستان را تعریف یا روایت میکند. آسیب بزرگی که معمولاً زبان گفتاری را تهدید میکند، تبدیل شدن آن به زبان گزارشی و ژورنالیستی است. این آسیب -با توجه به جریانهای سلیقهساز جهانی در راستای مردمی شدن داستان و رمان، که روی ادبیات داستانی ما هم تأثیرات خودش را بر جا گذاشته و میگذارد- امروز یکی از جدیترین آسیبهایی است که داستاننویسی ایران را مورد تهدید قرار داده است. احتمالا از شیوههای مناسب برای غلبه بر این افتادن ادبیات داستانی به ورطه ژورنالیسم، یکی این است که نویسندههای ایرانی آثار کلاسیک را مورد بازخوانی قرار دهند و یکی دیگر هم این که آثار خوب زمانه را -از نظر نثر و زبان- مطالعه کنند.
۲. یکی از نویسندههای ایرانی که همیشه زبان و نثر داستانی خوب و روانی داشته و امروز آثارش میتواند برای جوانترها به عنوان منبع و مثالی ارزشمند مورد استفاده قرار بگیرد، جمال میرصادقی است. او که در بیشتر آثارش از زبان گفتاری استفاده میکند، از همان رمان اولش -«درازنای شب»- تسلط به این زبان را نشان داده و در همه پنجاه سال پس از آن، تا همین امروز، مدام زبان و نثر داستانیاش را فصیحتر و بلیغتر کرده است. به تازگی اثر جدیدی از میرصادقی منتشر شده به نام «رهایی». این رمان را نشر اشاره منتشر و روانه بازار کتاب کرده است. «رهایی» مانند بسیاری از داستانها و رمانهای میرصادقی نوعی خصلت واقعگرای نمادین دارد. ماجراهای این رمان در سالهای پیش از انقلاب ایران اتفاق میافتد و روایتگر دیکتاتوری و فساد حاکم بر جامعه و دستگاه اداری کشور است. شخصیت اول این رمان -کمال- (که بیشباهت به نویسندهاش هم نیست)، نویسنده جوانی است که که برای امرار معاش وارد کار اداری میشود و با فساد حاکم بر سیستم از سویی و خردک انسانیت هنوز باقی مانده در بعضی مدیران و تصمیمسازان از سویی دیگر روبهرو میشود. میرصادقی بعد از این همه سال قلم زدن، در نوشتن به آرامشی رسیده که -اگر چه در میان نویسندههای ایرانی نایاب نیست- ولی بهخاطر جوانمرگی فیزیکی و معنوی نویسندههای ایرانی، پدیدهای کمیاب در ادبیات داستانی ایران محسوب میشود. رمان او مانند رود پیش میرود و خواننده را با ماجراها و شخصیتهایش همراه میکند. خصلت واقعگرایی نمادینی که میرصادقی در این رمان و بسیاری از آثار دیگرش به کار میبرد، آنها را از بار زمان رها میکند و کاری میکند که خواننده در هر زمان و مکانی بتواند با آنها همذاتپنداری کند. به عبارت دیگر میتوان اینطور گفت که شکل روایت بیشتر آثار میرصادقی به گونهای است که باعث میشود علیرغم چیدمان (Setting) انتخابشده برای آنها، داستان از بند زمان رها شود و برای هر خوانندهای نمایشگر و روایتگر زندگی در جامعهای دیکتاتورزده باشد. پیشنهاد این هفته «سلام کتاب» رمانی خوشخوان است که بعید میدانم خواننده از خواندنش پیشمان شود.
۳. بیارتباط به کتاب، اما مرتبط با مقوله فرهنگ: پیگیران اخبار ادبی حتما یادشان هست که در هفته آخر شهریور هفت شب داستانخوانی در برج میلاد برگزار شد که با استقبال خوبی هم از سوی شهروندان تهرانی همراه بود. حالا قرار است به مناسبت هفته کتاب دومین دوره این «شبهای داستان» در همان برج میلاد برگزار شود. در این دوره فرشته احمدی، شهرام اقبالزاده، رضیه انصاری، حسن بنیعامری، جواد جزینی، مصطفی جمشیدی، رضا جولایی، علی چنگیزی، حامد حبیبی، ابراهیم حسنبیگی، محمد حسینی، محمود حسینیزاد، محسن حکیم معانی، هادی خورشاهیان، سینا دادخواه، رضا رضایی، فیروز زنوزی جلالی، علیالله سلیمی، علیرضا سیفالدینی، علی شروقی، محمدحسن شهسواری، مرجان شیرمحمدی، محمدرضا صفدری، محمد کشاورز، محمد محمدعلی، آیدا مرادی آهنی، هوشنگ مرادی کرمانی، شیوا مقانلو، کاوه میرعباسی و مهشید نونهالی بخشهایی از آثار تألیف یا ترجمهشان را برای مخاطبان خواهند خواند. دوره دوم «شبهای داستان» از ۲۶ آبان شروع میشود و مرکز همایشهای برج میلاد تهران به مدت یک هفته هر روز از ساعت ۱۸ میزبان نویسندگان، مترجمان و شهروندان علاقهمند به ادبیات و داستان خواهد بود. علاقهمندان به داستان نیز میتوانند داستانهایشان تا سقف هزار کلمه را به آدرس shabhayedastan@gmail.com ارسال کنند. داستانهای رسیده توسط هیات انتخاب «شبهای داستان» مورد بررسی قرار گرفته و نویسندههایشان برای حضور و داستانخوانی در این شبها دعوت میشوند. خبر خوب این که «شبهای داستان» قرار است تا پایان سال ۹۲ یک دوره دیگر نیز در برج میلاد برگزار شود. این یک اتفاق فرخنده و کمنظیر است و من به نوبه خود و به عنوان یکی از اعضای جامعه ادبی از برگزارکنندگان «شبهای داستان» و مسئولان برج میلاد بابت ساختن این شبهای روشن تشکر میکنم و بهشان خسته نباشید میگویم.