اینگو شولسته جایی در مجموعهداستان «موبایل، داستانهایی به سبک و سیاق گذشته» میگوید: «زندگی تمایل دارد از ادبیات پیروی کند.» داستانهای او در این مجموعه و اظهارنظرهایی که خودش دربارهشان کرده هم نشان میدهد که خود او در داستانهایش تمایل دارد از زندگی پیروی کند. به این ترتیب او رابطهی تعاملیای را شکل میدهد که […]
سلام کتاب – ۱۶۵ (کنار باغ لوگزامبورگ)
«خبر برندهشدنتان را کجا شنیدید؟» «راستش در خیابان بودم. بله در خیابان بودم که دخترم به من اطلاع داد.» «اوه! دخترتان به تلفن همراهتان زنگ زد؟» «بله، بله، بله خیلی تحتتاثیر قرار گرفتم. این خبر بهطور خاصی برایم لذتبخش بود چرا که من یک نوه سوئدی دارم.» «شما کجا بودید؟ در مرکز پاریس؟ دقیقا در […]
سلام کتاب – ۱۶۳ (فنجانی که میلغزد)
روی سورلز / کاوه فولادینسب بیایید با یک فنجان چای شروع کنیم. چنین صحنهای را تصور کنید: یک نفر فنجان چای باارزشی را که روی سطح صاف میز قرار دارد، بهآرامی بهسمت لبه آن هل میدهد. تا وقتیکه فنجان چای نزدیکیهای وسط میز است، هیچ درامی وجود ندارد. ولی همانطور که فنجان آرامآرام به لبه […]
سلام کتاب – ۱۶۲ (خبرهای رادیو عادی است)
جنگ برای بسیاری از نویسندههای بزرگ دنیا منبع الهام بوده، و هرچه باشد این هم نظری است که: «در مرکز رمانهای بزرگ همیشه یا جنگ حضور دارد یا عشق.» در ایران ما هم نویسندههای زیادی از اعاظم قدما تا جوانترها و تازهکارها با الهام از جنگ تحمیلی هشتساله دست به خلق آثار داستانی زدهاند و […]
سلام کتاب – ۱۶۱ (یوزپلنگانی که با آنها دویدم )
۱. چند روزی است بازیای در شبکههای اجتماعی راه افتاده مبنی بر این که آدمها ده کتاب تأثیرگذار زندگیشان را نام ببرند و در پایان از دیگرانی هم دعوت کنند که این کار را انجام دهند. بازی جالبی است؛ هم برای خودم آدم، که نگاهی به پشت سرش بیندازد و ببیند از چه کسانی و […]
سلام کتاب – ۱۶۰ (در اهمیت پیرنگ)
آر. وی. کسیل / کاوه فولادینسب پیرنگ تنها یکی از عناصر داستان است. خوانندهها هیچوقت پیرنگ را در شکل خالصش نمیبینند، زیرا این عنصر همیشه با سایر عناصر داستان ترکیب و با آنها هماهنگ میشود تا داستان به وحدت برسد. در بعضی از داستانها پیرنگ بیشتر به چشم میآید و به نظر میرسد که […]
سلام کتاب – ۱۵۹ (کشمکش در داستان)
پائولین بلوم / کاوه فولادینسب یکی از آزاردهندهترین یادداشتهای ویراستارها که همة نویسندهها پای داستانهای برگشتخوردهشان میبینند، عبارت «بسیار لاغر» است. بعد از نوشتن و بارها بازنویسی کردن داستان و خلق روایتی باورپذیر و ساختن و پرداختن شخصیتهای مختلف و پیرنگی پر از عمل و تعلیق، واقعاً سخت است که به داستانتان با دلسردی نگاه […]
سلام کتاب – ۱۵۸ (داستان و انتخاب)
کیت رید / کاوه فولادینسب هر چیزی را که به داستان تعلق ندارد، کنار بگذارید. منطق درونی هر داستانی تا حد زیادی این تعلق یا عدم تعلق را نشان میدهد. هر انتخاب شما در کارتان تمرکزی را به وجود میآورد و در آن خط مشیای را ایجاد میکند؛ منظورم تکتکِ کلمههایی است که انتخاب […]
سلام کتاب – ۱۵۷ (شخصیتِ داستانی مترسک نیست)
جیمز هیلتون / کاوه فولادینسب بارها از من پرسیده شده که چطور یک نفر میتواند در داستانش شخصیتی دوستداشتنی خلق کند. به نظر من بدترین راه ممکن این است که او قلم و کاغذش را بردارد یا پشت ماشینتحریرش بنشیند و به خودش بگوید «حالا میخوام یه شخصیت دوستداشتنی خلق کنم.» حقیقت امر این […]
- « صفحه قبلی
- 1
- …
- 22
- 23
- 24
- 25
- 26
- …
- 52
- صفحه بعد »