حالا چیزی حدود پنج سال است که من در دانشگاه تدریس میکنم. روز اولی که میخواستم بروم سر کلاس، بیشتر، از این خوشحال بودم که میتوانم دانستههایم را با جوانترها از خودم در میان بگذارم و دانشم در حوزه معماری و شهرسازی نیز مدام بهروز خواهد شد. چیزهایی هم بود که اصلا بهشان فکر نمیکردم: […]
تأملی بر مقوله «داستانهای چخوفی» با تمرکز روی مجموعهداستان «شما از کجا بادمجان میخرید؟» سلام کتاب – ۱۳۱ (چند ضربه به در)
۱. چخوف (۱۹۰۴ – ۱۸۶۰) را کمتر کسی هست که اهل کتاب باشد و نشناسد. امروز که چیزی بیش صد سال از مرگ او میگذرد، هنوز هم داستانهای کوتاه و نمایشنامههایش هوادارها و خوانندههای زیادی دارد و این بیتردید برمیگردد به اصالت یا اوریجینالیتهای که در نگاه او وجود داشته؛ چه از حیث معنایی و […]
اندر احوالات یک مدرس / ۵۰ این نوشتن عزیز
بیرون تاریک است و خانه فرو رفته در سکوت؛ تنها زوزه چراغ سقفی و ناله هرازگاهی یخچال است که سکوت را میخراشد. نشستهام پشت میز و مینویسم. تند و تند کلمهها را تایپ میکنم و متن، توی مونیتور جلوی چشمهام شکل میگیرد. یک آن به ذهنم میرسد دقیقهای به احترام همه کسانی که در طول […]
تأملی بر مقوله «مستندنگاری ادبی» با تمرکز روی تکنگاری «پرسه در احوالات ترون و ترونیا» سلام کتاب – ۱۳۰ (من دلبسته این سرزمینم)
۱. آثار هنری جدای این که تجلی پرواز خیال خالق و ابزار پرواز خیال مخاطبشان هستند، جدای این که قوای زیباییشناسی آدمی را رشد میدهند و تربیت میکنند و از این راه کیفیتی برتر به زندگی او اضافه میکنند، جدای این که در تقسیم کار اجتماعی شکل مترقیای از گردش پول در جامعه را شکل […]
اندر احوالات یک مدرس / ۴۹ آدمها و صورتکها
از کلاس که بیرون میآیم، موبایلم را درمیآورم ببینم کی بوده اواخر کلاس اساماس داده. «حضرت ما منتظریما. دیر شد بابا.» یکی از دوستان روزنامهنگارم است که میخواهد به مناسبت سالروزی سالمرگی چیزی، پروندهای درباره نمایش «شهرقصه» تهیه کند و از من هم خواسته مطلبی کوتاه دربارهاش بنویسم. برایش مینویسم «آمادهس حضرت. یه بار دیگه […]
تأملی بر مقوله «داستان خودزندگینامهای» با تمرکز روی داستان بلند «این وصلهها به من میچسبد» سلام کتاب – ۱۲۹ (اعتراض به جهل)
۱. اتوبیوگرافی در زبان ما خودزندگینامه ترجمه شده؛ سرگذشتنامهای که خود صاحب سرگذشت آن را نوشته باشد. «خودزندگینامه با زندگینامه، یا شرح حال یا ترجمه احوال، خاطرات، یادداشتهای روزانه و نامهها و وقایعنامهها پیوستگی نزدیکی دارد.» (واژهنامه هنر داستاننویسی، جمال و میمنت میرصادقی، تهران: انتشارات مهناز، چاپ دوم، ۱۳۸۸) این دست آثار معمولا مروری هستند […]
تأملی بر مقوله «زبان داستانی» با تمرکز روی رمان «رهایی» سلام کتاب – ۱۲۸ (برف، سرما و تاریکی)
۱. یکی از مهمترین عواملی که روی برقراری ارتباط میان مخاطب و اثر داستانی تأثیر میگذارد، زبان آن است. بههمیندلیل هم در منابع مکتوب فراوان درباره زبان داستانی صحبت شده و یکی از نخستین عناصری که معیار دستهبندی آثار داستانی قرار میگیرد، زبان و نثر آنهاست. زبان داستانی را در اولین تقسیمبندی میتوان به دو […]
سلام کتاب – ۱۲۷ (داستان، میوه آگاهی است)
۱. چندوقت پیش دوستانی در یکی از سایتهای ادبی از من خواستند نظرم را درباره «ادبیات بیخطر» بنویسم. اولین باری بود که این عبارت را میشنیدم. ازشان خواستم برایم تعریف کنند که منظورشان از «ادبیات بیخطر» چیست. به جای تعریف، توضیحی دادند که نه خیلی واضح بود، نه خیلی مبهم. همین شد که من چند […]
اندر احوالات یک مدرس / ۴۸ نوبت به ستار میرسد یا نه
از دانشکده میآیم بیرون. هوا تاریک است. گلویم میسوزد. از صبح یکسره کلاس داشتهام و حرف زدهام. حالا انگار ته حلقم سوزن فرو کردهاند. هوا سرد است. سرما گلویم را بیشتر میسوزاند. کم پیش میآید اینطوری از کوره در بروم، اما گاهی هم چارهای نیست. دست خود آدم نیست که… وقتی کسی کلهاش از فکر […]
- « صفحه قبلی
- 1
- …
- 26
- 27
- 28
- 29
- 30
- …
- 52
- صفحه بعد »