دون کورلئونه اگر میتوانست از پنجره اتاقش نگاهی به بیرون بیندازد، بعد بیاید بنشیند پشت میزش، با چهار انگشت روی آن ضرب بگیرد و پس از سکوتی طولانی بگوید «بهش پیشنهادی میدم که نتونه ردش کنه»، دلیلش این بود که هم قدرت داشت، هم ثروت. اینطوریها بود که رییس مافیا بود. مافیا انباشت قدرت و […]
درباره رومن گاری و «زندگی در پیش رو»یش سلام کتاب – ۱۱۴ (تجربههای کهنه آقای هامیل)
رومن گاری (۱۹۸۰ – ۱۹۱۴) یکی از نویسندههای نسل طلایی قرن بیستم فرانسه است؛ در کنار کسانی مثل ژان پل سارتر، سیمون دو بوار، آلبر کامو، سنت اگزوپری، آندره مالرو و دیگران. بیشتر این نویسندهها حول و حوش جنگ جهانی اول به دنیا آمدند، و وقتی در جنگ جهانی دوم ماشینهای آدمکشی در اینسو […]
اندر احوالات یک مدرس / ۳۴ موشها خیابان را پر کردهاند
نشستهام پشت میزم و کتاب میخوانم. موبایلم زنگ میزند. روی صفحهاش نوشته «ناشناس». حالا دیگر سه چهار سالی میشود که با دیدن این کلمه روی صفحه موبایل ضربان قلبم تند میشود. یک زمانهایی بود که اصلا جواب هم نمیدادم؛ با خودم میگفتم بلا بیخبر نازل شود. الان اما خبری نیست. شهر در امن و امان […]
ساید استوری ۳ / دم سلمانیها گرم
قدیمها میگفتند سلمانیها وقتی بیکار میشوند، موی همدیگر را میزنند. یک موقعی شده بود نقل اهالی ادب. نویسندهها و شاعرها کتابهای همدیگر را میخریدند و میخواندند و جز استثناهایی معدود، باقی ملت هم کلهپاچه و پیتزایشان را میخوردند و برنامه سفر آخر هفته تعطیلات سه روزه دو ماه دیگرشان را اوکی میکردند. همینطوریها بود که […]
نگاهی به آثار و اندیشههای ژرژ باتای سلام کتاب – ۱۱۳ (انسان طاغی )
ژرژ باتای (۱۹۶۲ – ۱۸۹۷) آدم بزرگی است. کسی که پندار و گفتارش میشود آبشخور رولان بارت (۱۹۸۰ – ۱۹۱۵) و میشل فوکو (۱۹۸۴ – ۱۹۲۶) و ژان بودریار (۲۰۰۷ – ۱۹۲۹) و ژاک دریدا (۲۰۰۴ – ۱۹۳۰)، حتماً آدم بزرگی است؛ گیریم آثارش به زبان فارسی ترجمه نشده باشند، یا کم ترجمه شده […]
اندر احوالات یک مدرس / ۳۳ میخواهم زنده بمانم
در پارکینگ را که باز میکنم، باز صدای مرنوهایش را میشنوم. علاقه، تخصص یا شناختی درباره حیوانات ندارم، اما در این حد حالیام میشود که این بچه هنوز خیلی کوچک است، و البته نمیدانم خیلی کوچک برای گربهها یعنی چقدر؛ چند روز؟ چند ماه؟ یا چی؟ این را هم نمیدانم این ماجرا اتفاقی است یا […]
ساید استوری ۲ / نقد ادبی و ادب نقد
پدربزرگها و مادربزرگها -برای آنهایی که هنوز دارند- زنده باشند، ما که نداریم. چند وقت پیش شبی را خدمت دوست روزنامهنگاری بودم. پدربزرگش هم چند روزی بود از شهرستان آمده بود پیشاش و داشتیم سهتایی ماست و مخلفات میخوردیم و اختلاط میکردیم. پیرمرد، آدم سرد و گرم چشیدهای بود و حرفهایش جذاب؛ گیریم نه همهشان، […]
تأملی بر مقوله «روایتهای موازی» با تمرکز روی داستان بلند «روز حلزون» سلام کتاب – ۱۱۱ (بدو شیرین، بدو)
از اوایل قرن بیستم روایت سنتی رمان و داستان که بیشتر بر پایه زاویهدید دانای کل یا دانای کل محدود (راوی سومشخص) بود، مورد نقد و تردید نویسندههای نواندیش قرار گرفت. پیشرفت علوم و مطرح شدن ایدههای جدیدی مثل نظریه نسبیت و اصل عدم قطعیت از سویی و عملکردگرایی حاکم بر ذهن اندیشمندان و […]
اندر احوالات یک مدرس / ۳۲ نمیخوانت؟ نباش…
میروم توی اتاق اساتید. نسیم خنک کولر میزند توی صورتم. یک لحظه میایستم. میگذارم نسیم تا اعماق وجودم پیش رود. همان نزدیکیها مینشینم روی صندلیای کنار میز سراسری ناهارخوری. دوسهتایی از همکارهام آن دورترها نشستهاند و گرم بحثاند. یکیشان برایم دست تکان میدهد و نیمخیز میشود. من هم دستم را بالا میآورم، تکانی به خودم […]
- « صفحه قبلی
- 1
- …
- 31
- 32
- 33
- 34
- 35
- …
- 52
- صفحه بعد »