۱. امیل زولا (۱۹۰۲ – ۱۸۴۰) -خالق آثار سترگی چون «سهم سگان شکاری» (۲-۱۸۷۱)، «آسوموار» (۱۸۷۷)، «نانا» (۱۸۸۰) و «ژرمینال» (۱۸۸۵)- روشنفکر را نماد وجدان بیدار جامعه میدانست و وظیفهاش را بازنمایی دقیق جامعه و شرایط حاکم بر آن. او در این ایده بازنمایی دقیق جامعه تا آنجا پیش میرفت که میگفت نویسنده باید […]
اندر احوالات یک مدرس / ۲۸ یک چای دارچین، لطفاً!
هرچه میگردم پیدایش نمیکنم. جیبی نیست توی کیف یا لباسهایم که نگشته باشمش. همینطور لای همه کتابهایی را که همراهم هستند، و همینطور توی کمدم را. و حتی از دایی -آبدارچی اتاق اساتید- هم سراغش را گرفتهام. «دایی اینور اونور یه عکسی پیدا نکردی؟» «چه عکسی دکترجون؟» «یه عکسی که من توش باشم و …» […]
اندر احوالات یک مدرس / ۲۷ جهان صحنه تئاتر است
پسر جوان نقشههایش را لوله میکند و از میزِ جلویم برمیدارد. نگاهی به ساعت میاندازم. نیمساعتی از زمان کلاس گذشته و همین حالاهاست که سروصدای بچهها دربیاید که «استاد، ما دوباره ساعت دو کلاس داریم، اینطوری به ناهار نمیرسیم.» و اگر همین هم نه، چیزهایی از همین دست. دختری میگوید: «کار من رو میشه یه […]
مدایح بیصله ۲۲ / این سربلندان آزمون پلیگراف
پلیگراف… بله پلیگراف… اشتباه نکنید، این یکجور دوربین نیست، البته چی بگویم، بیشباهت هم به دوربین نیست. دوربین قیافه آدمهای را نشان میدهد، پلیگراف درون آدمها را. چرا حاشیه میروم بیخود؟ پلیگراف همان دستگاه دروغسنج خودمان است؛ که الحق و والانصاف این روزها چقدر هم کاربرد میتواند داشته باشد، و پته بعضیها را چقدر خوب […]
درباره آلبا د سسپدس و «با عشقی بزرگ»ش سلام کتاب – ۱۰۷ (معجزهای در کار نیست)
۱. زندگی آلبا د سسپدس (۱۹۹۷ – ۱۹۱۱) از جهاتی رشکبرانگیز است. خانواده پدریاش از مهمترین خانوادههای سیاسی کوبای قرن نوزدهم و بیستم بودهاند. پدربزرگش -مانوئل د سسپدس- اولین رییسجمهور کوبا در ۱۸۶۹ بوده و هنوز هم لقب «پدر وطن» را برای خود حفظ کرده است. پدرش نیز برای دوره کوتاهی رییسجمهور کوبا بوده […]
اندر احوالات یک مدرس / ۲۶ واقعی… بیبزک
سکوت مطلق… دستهام را گره کردهام پشتم و آرام رو به ته کلاس قدم برمیدارم. میرسم به ردیف آخر. بر که میگردم، درست در همان لحظه کذایی، چند ردیف جلوتر، دختری برگهاش را با پسر کناردستیاش عوض میکند. زیاد باهم دیدهامشان؛ توی حیاط، توی آتلیهها، توی بوفه. تصویر دستهاشان که برگهها را جابهجا میکند، کند […]
درباره ابوتراب خسروی و «ملکان عذاب»ش سلام کتاب – ۱۰۶ (از رنجهای پدران)
۱. ابوتراب خسروی (متولد ۱۳۳۵) نویسنده مرکزگریزی است. در شیراز زندگی میکند، از بازیهای گروهی و محفلی ادبیات همیشه دور بوده و شیوه داستاننویسیاش هم منطبق با شیوه فرد یا گروه خاصی نیست. اینها او را تبدیل میکند به نویسندهای مستقل، که البته -مانند هر نویسنده دیگری- از بعضی نویسندههای پیش از خود تأثیری […]
اندر احوالات یک مدرس / ۲۵ سفیدپوش، ژاور و من
دستهایم را پشتم گره کردهام و لای میزها قدم میزنم. حضور توی جلسههای امتحان آخر ترم را دوست ندارم. احساس میکنم کسانی را که چهار ماه تمام دیدهام، دیگر نخواهم دید. کاوه احساساتی اینجور وقتها حسابی دمغ میشود، مینشیند کناری و لام تا کام حرفی نمیزند. تنها موجود متحرک سالن منم. بچهها که نشستهاند پشت […]
مدایح بیصله ۲۰ / نشان درجه یک خلاقیت
آقا اصلاً درستش همین است. یک نفر دانشجو -با این همه شور و شوق جوانی، با این همه انرژی تخلیهنشده- چرا باید وقتش را پشت میز تلف کند؟ پس فعل بامسما و شریف «دودر کردن» را برای کی و برای کِی درست کردهاند؟ بعد هم با این همه حرفی که درباره بهرهوری زده میشود، اصلاً […]
- « صفحه قبلی
- 1
- …
- 33
- 34
- 35
- 36
- 37
- …
- 52
- صفحه بعد »