کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

اندر احوالات یک مدرس / 19 کلاغ‌ها روی دیوار

28 فوریه 2013

سویچ را می‌چرخانم. قفل فرمان را می‌زنم. به نظرم اوضاع طبیعی نیست. از ماشین پیاده می‌شوم. ورِ شکاک ذهنم می‌گوید: «نکنه تعطیله.» ورِ منطقی پاسخ می‌دهد: «نه بابا، تعطیل بود این دم‌دری‌یام نبودن.» شکاک ابرویی بالا می‌اندازد و دوباره تکرار می‌کند: «اوضاع طبیعی نیست.» حیاط جلویی دانشکده به شکل عجیبی خالی است. حتی روی نیمکت‌ها […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

مدایح بی‌صله 12 / بوسه بر دست‌های طلایی

26 فوریه 2013

اول از همه باید عذرخواهی کنم که این‌قدر دیر آمدم سراغ‌تان. حقیقت امر این است که توی این اوضاع و احوالی که ما داریم، با این هوای همیشه‌آلوده‌ای که همه‌مان را بخوری کرده و این غذاهایی که معلوم گوشتش چه وضعی دارد و سبزی‌اش چه حکمی، و باز با این‌همه فست‌فودی که شبانه‌روز می‌بلعیم و […]

گروه‌ها: مدایح بی صله

تأملی بر مقوله «شخصیت‌پردازی» با تمرکز روی مجموعه‌داستان «این بازی کی تمام می‌شود» سلام کتاب – 97 (یک بازی تمام‌نشدنی)

23 فوریه 2013

  «اشخاص ساخته‌شده‌ای (مخلوقی) را که در داستان و نمایشنامه و… ظاهر می‌شوند، شخصیت می‌نامند. شخصیت در اثر روایتی یا نمایشی، فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او در عمل او و آن‌چه می‌گوید و می‌کند، وجود داشته باشد. خلق چنین شخصیت‌هایی را که برای خواننده در حوزه داستان تقریباً مثل افراد واقعی جلوه […]

گروه‌ها: سلام کتاب

اندر احوالات یک مدرس / 18 سیب دندان‌زده

21 فوریه 2013

همراه همسرم یکی از دوستان معمارمان را که سال‌های سال است مقیم آلمان است و برای سفری کوتاه به ایران آمده، به دانشکده دعوت کرده‌ایم. کلاس‌های طراحی‌مان را باهم یکی کرده‌ایم تا بچه‌ها زمان بیشتری بتوانند از حضور این دوست استفاده کنند. خیلی از دانشجوهای دیگر دانشکده هم آمده‌اند و توی آتلیه جای سوزن انداختن […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

مدایح بی‌صله 11 / آچاربه‌دست‌های نازنین

19 فوریه 2013

وقتی خوب کلاهم را قاضی می‌کنم، می‌بینم کمتر صنفی هست که مثل شما به جامعه خدمت کرده باشد. کِی بود دو سه سال پیش، که شهرداری یا پلیس یا هردوشان یا نمی‌دانم کی، داشتن معاینه فنی را برای ماشین‌ها اجباری کرده بود و کسی اگر معاینه فنی نداشت، پلیس می‌گرفت می‌خواباندش؟ توی آن هاگیر و […]

گروه‌ها: مدایح بی صله

تأملی بر مقوله «رمان تاریخی» با تمرکز روی رمان «مردگان جزیره موریس» سلام کتاب – 96 (انگار هیچ‌چیز را باد نمی‌برد)

16 فوریه 2013

  رمان تاریخی یکی از بهترین ژانرها در ادبیات داستانی است. و افسوس که علیرغم همه امکاناتی که در اختیار نویسنده و خواننده می‌گذارد، و همه وسعتی که به جهان داستان می‌دهد، در میان نویسنده‌های ایرانی بسیار مغفول است. یک بار از دکتر محمدرضا شعیفی‌کدکنی شنیدم که (نقل به مضمون): «یکی از مهم‌ترین ضعف‌های ادبیات […]

گروه‌ها: سلام کتاب

اندر احوالات یک مدرس / 17 این هوای اسفندی

14 فوریه 2013

آسمان که این‌طوری آبی می‌شود و آفتاب که این‌طوری براق، من اسمش را می‌گذارم هوای اسفندی، حال‌وهوای اسفندی. ممکن است روی تقویم هنوز اسفند نشده باشد و هوا اسفندی باشد، یا روی تقویم ده روز -یا حتی بیشتر- از شروع اسفند گذشته باشد و هنوز حال‌وهوا اسفندی نشده باشد. حال‌وهوای اسفندی یک‌جور حال‌وهوای ناب و […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

مدایح بی‌صله 10 / آیینه تمام‌نمای جامعه

12 فوریه 2013

هرچه باشد -دست‌کم روی کاغذ- فوتبال یکی از پرگردش‌ترین سیستم‌های مالی مملکت است، و اینْ یعنی نقش مهم و پررنگ شما در چرخه اقتصادی کشور. خودتان را ناراحت نکنید لطفاً. آدم‌های غرغرو همیشه و همه‌جا حضور دارند؛ همین‌هایی را می‌گویم که مدام می‌گویند وقتی باشگاه‌ها خصوصی نیستند و چیزی به نام حق پخش تلویزیونی به […]

گروه‌ها: مدایح بی صله

اندر احوالات یک مدرس / 16 خرده‌دیکتاتورِ درون

7 فوریه 2013

توی حیاط دانشکده‌ام. آفتاب پهن شده روی زمین، انگار نه انگار چله زمستان است. این‌جور وقت‌ها مادربزرگم -که یادش تا همیشه برایم زنده است- می‌گفت «آخرالزمون شده. فصلام قاطی کرده‌ن.» راست می‌گفت. گاهی انگار هیچ‌چیز سر جای خودش نیست. «سلام.» برمی‌گردم پشت سرم را نگاه می‌کنم. یکی از همکارهام است: خانم مهندسی کاربلد و آدمی […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

  • « صفحه قبلی
  • 1
  • …
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • …
  • 48
  • صفحه بعد »

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد