کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

می‌گویم چه شد، تا بپرسی: «چگونه؟»

۸ خرداد ۱۴۰۱

نویسنده: هومن ریاضی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «مسابقه»، نوشته‌ی ناهید طباطبایی


از همان جمله‌ی اول حساب خواننده با داستان صاف است: کسی مرده؛ از بالای پنجره پایین افتاده و مرده. حالا دیگر خواننده به‌جای «چه شد؟» باید بپرسد: «چطور این‌طور شد؟» این یعنی ارجحیت روند بر نتیجه در داستان «مسابقه». اما سؤل مهم‌تری که برای شناخت ساختار این داستان باید پرسید این است که طباطبایی چطور با به خدمت گرفتن عناصر و امکانات داستانی روند داستانی را روایت می‌کند؟ پاسخ به این سؤال را می‌توان در سه بخش صورت‌بندی کرد: شخصیت‌پردازی، موقعیت داستانی، تکنیک روایی.
بخش مهمی از شکل‌گیری روند داستان وابسته به رابطه‌ی بین مرد و راوی زن است. طباطبایی این اطلاعات را از همان پاراگراف اول در اختیار خواننده قرار داده: «…و این به‌خاطر من بود. به‌خاطر من که فقط شیشه‌های عینکش را چسبانده بودم. به‌خاطر من بود که از بالای پنجره افتاد پایین و مُرد.» برهمین‌اساس ردیابی ویژگی‌های شخصیتی مرد خدمتکار و زن راوی و بررسی اثرات آن بر پیشرفت داستان سرنخ‌های کارآمدی در چگونگی ساختن روند روایی در اختیار خواهند گذاشت.

ویژگی شخصیتی مشترکی که بیشتر از همه باعث نزدیکی خدمتکار و زن کارمند را می‌شود، بیگانگی این‌دو نسبت به موقعیت داستانی، یعنی حضور در اداره است. درواقع در همین نقطه‌ است که موقعیت داستانی اهمیت پیدا می‌کند. برهمین‌اساس، تأثیر توأمان شخصیت‌پردازی و موقعیت‌سازی در چند نقطه از داستان قابل‌توجه است؛ مثلاً موقعیت شکستن شیشه‌ی عینک خدمتکار بهانه‌ای‌ می‌شود تا زن کارمند به او کمک کند. ازطرف‌دیگر مرد خدمتکار به‌دلیل طرزفکر سنتی و موقعیت اجتماعی‌اش، برتری ویژه‌ای برای مردان نسبت به زنان قائل است و همین ویژگی تبدیل به عاملی می‌شود برای خودنمایی دربرابر زنِ کارمند در قسمت پایانی داستان: «وقتی به اداره رسیدم و در اتاق را باز کردم، دیدم او لب پنجره نشسته و دارد شیشه‌ها را پاک می‌کند. کیفم از دستم افتاد و برای اولین بار سر او داد زدم که فوراً پایین بیاید. اما او خندید و گفت: “زن، همیشه ترسید.” و بعد چارچوب پنجره را ول کرد و دست‌هایش را تکان داد تا به من ثابت کند که چقدر شجاع است. طفلک هنوز فرصت نکرده بود دوباره به من نگاه کند که از پنجره پرت شد.»
عامل سومی که شکل‌گیری روند روایت را تکمیل می‌کند، انتخاب طباطبایی در تکنیک روایی است. به‌عبارت‌دیگر او برای نشان دادن کیفیت استیصال ناشی از حضور در چرخه‌‌های معیوب زندگی فقط به روایت کردن‌شان اکتفا نمی‌کند، بلکه با بهره گرفتن از فرم‌های دایره‌وار (Loop) تلاش دارد تا چنین کیفیتی را به‌صورت تکنیکی هم در بافت داستان بگنجاند. اولین نمود استفاده از این تکنیکْ تکرار عین‌به‌عین یک پاراگراف در آغاز و پایان داستان است. دومین نشانه‌ از وجود فرم‌های دایره‌وار در نقطه‌ای از داستان شکل می‌گیرد که راوی برای نوشتن اولین خط از داستانش در جهان داستانی دست‌به‌قلم می‌شود و بخشی از متن ابتدایی داستان «مسابقه» را به روی کاغذ می‌آورد؛ درواقع طباطبایی به‌همین‌واسطه کیفیتی متافیکشنی را به داستان وارد می‌کند تا روایتی از چگونگی نوشتن شدن این داستان را در درون جهان داستانی «مسابقه» به خواننده ارائه دهد. آخرین نشانه‌ی حضور فرم‌های دایره‌وار در داستان هم مربوط به توصیف وضعیت راوی در اداره است: «از اداره بدم می‌آمد. از همکارهایم، از میزم که شیشه‌اش ترک داشت. از رئیسم و بیشتر از همه از پنجره‌ی اتاقم که روی به پنجره‌های دیگر باز می‌شد. پنجره‌هایی که پشت هریک از آن‌ها کارمندی بود که از اداره بدش می‌آمد و از همکارهایش و از رئیسش و بیشتر از همه از پنجره‌ی اتاقش که رو به پنجره‌‌های دیگر باز می‌شد که پشت هریک از آن‌ها…»
درنهایت می‌توان گفت طباطبایی با بازگو کردن حرف آخر در ابتدای داستان به‌جای تأکید بر نتیجه، روند را روایت می‌کند. این یعنی خلق شرایطی که خواننده را وادار می‌کند به‌جای انتظار برای پایانی ناشناخته، برای چگونگی رسیدن به پایان پیش‌دستی‌شده کنجکاوی کند. داستان «مسابقه» به ما نشان می‌دهد که فراهم آوردن چنین کیفیتی با پرداختن به پیرنگ (Plot) و استفاده‌ی دقیق از عناصر داستانی یادشده قابل‌پیاده‌سازی است.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, مسابقه - ناهید طباطبایی دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, مسابقه, ناهید طباطبایی

تازه ها

راه بلند آزادی

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

مقایسه‌ی تطبیقی دو داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده» و «بورخس و من»

جمال‌زاده‌ای که اخوت ازنو آفرید

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد