کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

فاخته‌ای زیر سقف خاکستری

۲۳ خرداد ۱۴۰۱

نویسنده: پرتو امیری
جمع‌خوانی داستان کوتاه «اتاق پرغبار» نوشته‌ی اصغر عبداللهی


از اصغر عبداللهی به‌عنوان حرفه‌ای‌ترین نویسنده‌ی ادبیات جنگ نام می‌برند و داستان «اتاق پرغبار»ش را برجسته‌ترین اثرش در این حوزه می‌دانند. داستان «اتاق پرغبار» روایت فروریختن نمادهای دوران قبل از انقلاب ایران، زیر بمباران بی‌امان است. انتخاب شهر آبادان به‌عنوان مکانی که زیر رگبار مسلسل و خمسه‌خمسه، دگرگون می‌شود، انتخابی هوشمندانه است. آبادان، شرکت نفت، حضور مهندس‌های انگلیسی، کتاب‌فروشی‌هایی که نیویورک‌تایمز و لایف و فایننشال‌تایمز می‌فروختند، همگی نماد دورانی‌اند که آبادان در اوج شکوفایی بوده و در زمان داستان، نه‌فقط درودیوارهایش، که اقتدارش هم زیر بمباران دوران جدید درحال فروریزی است.
داستانْ مکان‌محور است و تصویرسازی فوق‌العاده‌ی نویسنده، خواننده را به عمق فضا می‌کشاند. الفی کتاب‌فروش یهودی سالخورده‌ای است که در بستر مرگ، هم‌زمان، فرهیخته و عاشقانه سخن می‌گوید تا ذهن همسرش، ادنا، را از هراس ناشی از بمباران منحرف کند و تا جایی که ممکن است، زنده بماند؛ گویی سکوت برای الفی برابر با خاموشی دائمی است. الفی و ادنا تنها هستند و تنها کسی که به آن‌ها سر می‌زند ادریس، شاگرد مسلمان الفی است. درحالی‌که ادنا و ادریس از بمباران وحشت‌زده‌اند، الفی آرام در بسترش خاطرات قدیمی را مرور می‌کند. لابه‌لای خاطرات، نویسنده بدون مستقیم‌گویی یا اطناب، برای ما می‌گوید که چرا الفی در ایران مانده و راهی سرزمین موعود نشده، ادریس را چه سالی و در چه سنی استخدام کرده، چقدر دلبسته‌ی ادناست و…، حتی درمی‌یابیم که هرگز به قبرستان یهودیان یا کنیسه نرفته‌ و یا عبارتی از تورات را به یاد نمی‌آورد؛ باوجوداین، در آخرین ساعات زندگی به دست ادنا و ادریس می‌چسبد تا با اتصال به آن‌ها، زندگی را رها نکند و چشم‌انتظار حضور خاخامی مانده تا چشم‌هایش را ببندد.
حس‌آمیزی شگرف داستان، با کمک رنگ‌ها و صداها کامل می‌شود. رنگ‌ها در این داستان به‌گونه‌‌ای بیان شده‌اند که خواننده، خود را در میانه‌ی ماجرا تصور کند: ساختمان قرمز اداری، سقف خاکستری، موی مشکی، شنل سرمه‌ای، پیراهن سفید، ماتیک قرمز، پنجره‌ی سیاه، لکه‌ی رنگ بنفش، انگشت‌های زرد، شمع قرمز. گرچه خیلی از رنگ‌ها توصیف‌هایی قابل‌حذف به نظر می‌رسند، اما بدون آن‌ها، فضای روایت تا این حد ملموس نیست. در جمله‌هایی از داستان نویسنده با رنگ‌ها بازی می‌کند تا ذهن خواننده را درگیر کند؛ مثلاً «الفی به سقف خاکستری اتاق زل زده بود» و چند جمله بعد از آن، «چشمان خاکستری‌اش به سقف اتاق زل زده بود». چشم‌های الفی و سقف اتاق هم‌رنگ و غمگینند. صداها هم در داستان نقش مهمی ایفا می‌کنند: صدای باران، صدای گنجشک‌ها، صدای رگ‌ها که صداهایی رؤیایی و لطیفند و فقط الفی آن‌ها را می‌شنود. درمقابل، صدای وحشت‌زای خمسه‌خمسه، آژیر آمبولانس و ماشین آتش‌نشانی و فریادها، تضاد قابل‌تأملی ایجاد می‌کند.
تقابل و تضاد عناصر دیگری هستند که نویسنده از آن‌ها برای بیان غیرمستقیم موضوعات استفاده می‌کند. ادریس که مسلمان است، نقش خاخام را ایفا می‌کند تا یک یهودی در آرامش از دنیا برود. اما خاخام الفی را به ابلیس حواله می‌دهد و از این‌که او در هنگام مرگ، خواستار حضور خاخام شده، به خنده می‌افتد. حتی تکرار نام فاخته نیز کاربردی دوگانه در داستان دارد. فاخته هم اسم پرنده‌ای است که آوای حزن‌انگیزی دارد و هم نام اصل یازدهم از هفده بحر اصول موسیقی است که به فاخته‌ی ضرب معروف است.
داستان «اتاق پرغبار» داستان زندگی و مرگ، دلبستگی و دل کندن، آرامش و آشفتگی در کنار هم است و چنان مجاور و نزدیک، که تفکیک‌شان ممکن نیست. الفیْ فاخته‌ی غمگینی است که بارهاوبارها از ادنا می‌پرسد: «تو همیشه عاشقم بودی، مگه نه؟»؛ سؤالی که در داستان بی‌پاسخ ماند و الفی تبدیل به شمعی شد که نه اشک می‌ریخت، نه کوتاه ‌می‌شد و نه کسی توانست شعله‌اش را خاموش کند.

گروه‌ها: اتاق پرغبار - اصغر عبداللهی, اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: اتاق پرغبار, اصغر عبداللهی, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد