کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم

۳ تیر ۱۴۰۲

نویسنده: الهه هدایتی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «شاهد»، نوشته‌ی خسرو دوامی


داستان «شاهد» از خسرو دوامی، داستانی برآمده از تجربه‌ی زیسته‌ی مهاجرت ایرانیانی است از طبقه‌ی متوسط اجتماع. «شاهد» اتوفیکشن یا خودزندگی‌نگاره است و مخاطب فارسی با این نوع داستانی آشنا نیست؛ داستانی کاملاً ملهم از تجربه‌ی زیسته‌ی یک نویسنده، با جزئیات در ماجراها و مکان و اشخاص. نویسنده‌های ایرانی از ابتدا، به‌دلایل جامعه‌شناختی متعدد، ازجمله سانسور و فضای حاکم سیاسی‌ـ‌اجتماعی، رغبتی به نوشتن اتوفیکشن نشان نداده‌اند و به‌تبع‌آن، مخاطب فارسی هم منبعی برای این نوع داستانی نداشته و مذاقش به آن عادت ندارد. اما به‌لحاظ پژوهشی، این‌دست داستان‌ها از بیشترین ارزش مطالعات فرهنگی برخوردارند. داستان «شاهد» با تعریف معمولی که از داستان کوتاه می‌شناسیم همخوان نیست: بازه‌ی زمانی داستان کوتاه نیست، صحنه‌های خیلی زیادی را می‌خوانیم، شخصیت اصلی دقیقاً مسئله‌اش مشخص نیست و در داستان تعدد شخصیت‌ داریم؛ هرچند گیج‌کننده نیست و هرکدام‌شان را مخاطب به‌خوبی می‌تواند بشناسد، و در پایان هم به این معنی برسد که همه‌ی این مردان و زنان یک شخصیت و یک هویت هستند: مردهایی از جنس خود راوی که تاکسی‌رانند و همیشه در راه و زن‌هایی که نمی‌توانند با یار خود ارتباط صحیح بگیرند و عاقبت می‌روند. زیست این‌دست انسان‌ها را بهتر از هر جای دیگر، در داستان‌های نویسندگانی مانند دوامی می‌توان خواند. این‌که شغل مهاجران ایرانی و افغان و پاکستانی اغلب رانندگی تاکسی است، این‌که این آدم‌ها خیلی به‌هم شبیه می‌شوند و به‌مرور زیستی خاص خودشان ایجاد می‌کنند را هم در داستان «شاهد» و هم در داستان «هتل مارکوپولو»، از مجموعه‌داستانی به همین نام می‌توانیم می‌خوانیم.
داستان در ژانر موضوعی ادبیات اقلیت و زیرژانر ادبیات مهاجرت دسته‌‌بندی می‌شود. ژانر ساختاری و معنایی داستان، مدرن و روان‌شناختی است. راوی کتمان‌گر و کم‌گوی داستان «شاهد»، زاویه‌دید این داستان را تا حد تک‌گویی نمایشی پیش می‌برد و نشانه‌هایی از دژاوو و ایده‎ی تناسخ می‌سازد و مخاطب را به مرز باریک واقعیت و شگفتی می‌کشاند. حضور حیوانات در داستان کشمکش با طبیعت را تداعی می‌کند، مثل حضور گربه‌هایی شبیه شاهد، گربه‌ی راوی، و حضور پرنده‌ی تکه‌پاره‌شده. به‌علاوه انگار آدم‌ها و حیوانات این‌همانی می‌شوند؛ از گربه‌های عمه‌ی مارتا که همه‌ شبیهند و همه‌جا هستند تا گربه‌ی راوی که ترکش می‌کند و بعد کشتن پرنده. از مضامینی که در این داستان به‌خوبی پرداخت شده، ملال ازنوع اگزیستانسیالیستی و ملال نوع اول و دومی است که برگرفته از دیدگاه هایدگر در کتاب «فلسفه‌ی ملال» اسونسن آمده. آدم‌های داستان دوامی دچار ملال، سرگشتگی و معنی‌باختگی‌اند؛ انسان‌های مدرن‌شده‌ای که نه در غربت دل‌شان شاد است و نه رویی در وطن دارند. تقابل‌های داستان «شاهد» به‌خوبی نمایانگر انسان‌های مسخ‌مدرنیته‌شده‌ی اواخر قرن بیستم است.
مضامین دیگر این داستان تقابل عشق و عادت، آزادی و دربندبودگی، سکون و حرکت و واقعیت و فراواقعیت‌اند که بدون شعارزدگی درخلال داستان روایت می‌شوند. ارتباط شخصیت‌های داستان با همدیگر دچار لکنت است؛ نه راننده‌های تاکسی می‌توانند باهم گفت‌وگو کنند و نه هرکدام با شریک زندگی‌شان. راوی نه با مارتا درست می‌تواند ارتباط بگیرد، نه با مهری، و نه فرزندش. جنس تنهایی‌ای که در داستان «شاهد» خسرو دوامی می‌خوانیم، تنهایی از جنس تنهایی انسان مدرن است؛ انسان مدرنی که درگیر مدرنیته، معنی‌باختگی زندگی، بی‌هدفی و سرگشتگی و البته برای شخصیت‌های این داستان، طردشدگی از سرزمین است. تک‌تک افراد و موجودات زنده‌ی داستان تنها هستند. راوی، راننده‌ها، کافه‌چی، حتی گربه‌ی راوی بدون جفت است. راوی داستان به‌سبب همین تنهایی است که بیشتر واگویه‌ی ذهنی دارد تا دیالوگ و خوش‌گذرانی؛ حتی جایی که علی‌مکانیک را توصیف می‌کند و از حرافی و عیش‌ونوش او با دیگران می‌گوید، خودش را دور از این قضایا می‌بیند؛ انگار تنهایی و نوعی انزواطلبی انتخاب راوی است. کافه‌چی داستان که می‌تواند آینده‌ی راوی و دوستانش باشد، به‌خاطر ملال و سرگشتگی رو به مصرف مواد مخدر کرده و سعی در پیدا کردن هم‌صحبت دارد، اما راوی با او هم هم‌کلام نمی‌شود؛ انگار راوی این داستان سعی دارد همه‌ی مصائب زیستی یک مهاجر تاکسی‌ران را نادیده بگیرد و بر زبان نیاورد: از دوری همسرش تا کشتن پرنده توسط گربه و همه‌ی حرمان‌ها و حسرت‌ها و در کل گذشته‌اش. ویژگی بینامتنی و ارتباط با متون پیشین و آثار سینمایی و نمایشی در آثار خسرو دوامی بسیار شاخص است. عمه‌ی مارتا مخاطب را یاد نولای «آئورا» می‌اندازد و حضور گربه‌ها و کنش‌های‌شان داستان‌های ادگار آلن‌پو و نمایشنامه‌ی «گربه‌ی زیر شیروانی داغ» را برای مخاطب تداعی می‌کنند؛ ویژگی سبکی‌ای که در داستان‌های دیگر این نویسنده هم دیده می‌شود.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, شاهد - خسرو دوامی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, خسرو دوامی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, شاهد, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

غولی در این چراغ نیست.

جعبه‌ی پاندورا

مهم‌ترین آرزویت را بگو، برآورده می‌شود

پنجره‌ای رو به فلسفه‌ی زندگی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد