کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

روایت سرگشتگی

۳۱ تیر ۱۴۰۲

نویسنده: رها خشنودی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «همسایه»، نوشته‌ی علی امینی


داستان «همسایه» نوشته‌ی علی امینی روایتی است از پریشان‌حالی یک مرد. آنچه در این داستان به کمال رسیده شخصیت‌پردازی است؛ به ‌همین‌ جهت این یادداشت سعی دارد به جزئیات شخصیت‌پردازی آن بپردازد. نویسنده در بازه‌ی زمانی نسبتاً طولانی‌ای برای یک داستان کوتاه، باصبروحوصله وجوه مختلف شخصیت اصلی را برای مخاطب به تصویر کشیده. او با استفاده از زاویه‌دید سوم‌شخص محدود به ‌ذهن شخصیت اصلی، تمام اطلاعات لازم را برای برقراری ارتباط با شخصیت محوری در اختیار گذاشته. شخصیت محوری مرد مهاجری است که نتوانسته در فرانسه خود را بیابد. او که هنوز کارهای اقامتش هم کامل درست نشده، در غربت سرگشته است. این سرگشتگی اما بیشتر به درون او برمی‌گردد. او ارتباطی با محیط اطراف برقرار نمی‌کند و در تنهایی‌اش غرق شده. برای درخواست کوچکی از همسایه‌اش که به حریم او احترام نمی‌گذارد، بارهاوبارها با خودش کلنجار رفته تا آخر هم همسایه‌اش رفته و نقل‌مکان کرده‌. نویسنده با اشاره‌ای کوچک به حساسیتش نسبت به سروصدا، نشان می‌دهد که او ذاتاً کج‌خلق است و بی‌حوصلگی‌اش ربطی به تنهایی و مهاجرت ندارد. اما در کنار کج‌خلقی، اعتمادبه‌نفسش هم بسیار پایین است: باوجود زندگی‌ در کشوری که رعایت حقوق افراد امری بدیهی است، از بیان کردن خواسته‌ای کوچک و به‌حق ابا دارد. او حتی در نبود همسایه، نمی‌تواند آرام باشد. سکوت و آرامش اتاق خالی را آرامش قبل از طوفان می‌داند؛ انگار به‌نوعی همیشه دچار اضطراب است و باوری به وجود آرامش واقعی ندارد؛ به در خالی لگد می‌زند تا عقده‌گشایی کند.
نویسنده به جزئیاتی از شخصیت اشاره می‌کند که در کنار هم یک کل واحد عصبی و منزوی را می‌سازد. در صحنه‌ای که به دست‌شویی می‌رود، وسواسش را هم می‌بینیم: «به‌طرف دست‌شویی انتهای راهرو می‌رفت و در چوبی پوسیده‌ی آن را با نوک پا باز می‌کرد… صورتش از بوی تعفن در هم می‌رفت.» به‌گفته‌ی روان‌شناسان، وسواس ریشه در اضطراب دارد و حالا امینی بعد از اشاره به اضطراب شخصیت، وسواس او را نیز به نمایش می‌گذارد. به تصویر کشیدن این وسواس با جزئیاتی کامل در دو پاراگراف پشت‌سرهم، نشان‌دهنده‌ی اهمیت این ویژگی شخصیت برای نویسنده است. از دیگرجزئیات شخصیت‌پردازی اشاره‌ به هجوم افکار آشفته و بی‌خوابی‌های شبانه است. مرد نمی‌تواند به افکارش مسلط باشد و حتی در نبود همسایه‌ی مزاحم نیز بی‌خوابی به سراغش می‌آید. او دچار پیش‌داوری هم هست: با حضور همسایه‌ی جدید مطمئن می‌شود که مصیبت فرارسیده. با به تعویق افتادن جواب اداره‌ی مهاجرت، سردرگم و بی‌تاب در خیابان‌ها قدم می‌زند و حتی میلی به برآورده کردن نیازهای اولیه‌اش ندارد.
داستان در احوالات پریشان شخصیت محوری پیش می‌رود و بعد همسایه‌ی جدید، به او انگیزه‌ای برای حرکت و پویایی می‌دهد. دیدن دست‌شویی تمیز باعث می‌شود او متوجه نهایت انفعالش شود. شخصیت در این‌جا دچار تحول نمی‌شود، که عجیب و ناگهانی به نظر برسد، اما وجود همسایه‌ی جدید نیروی محرکی می‌شود برای تغییر حال‌وهوای او؛ پس کم‌کم دست‌به‌کار تمیز کردن اتاقش می‌شود؛ اتاقی که تمیز کردنش وظیفه‌ی خودش بوده، ولی او به‌بهانه‌ی کثیف بودن دست‌شویی و راهرو، این‌یکی را هم نادیده گرفته بوده. با تغییر حال‌وهوا، او میل به خرید پیدا می‌کند و حتی اشتهایش هم باز می‌شود. شنیدن صدای موسیقی از اتاق همسایه، باعث می‌شود که یادش بیاید مدت‌هاست به موزسیقی‌های موردعلاقه‌اش هم گوش نداده‌. در این قسمت‌ها درواقع نویسنده، منفعل بودن شخصیت را به نمایش گذاشته: اگر همسایه بد باشد، او هم بد می‌شود و اگر خوب باشد، به خوبی گرایش نشان می‌دهد. در ادامه‌ی داستان مرد به برقراری ارتباط با همسایه علاقه‌مند می‌شود و حتی برایش شاخه‌ای گل می‌خرد، ولی ازآن‌جاکه مهارتش در برقراری ارتباط در پایین‌ترین سطح است، از این کار بازمی‌ماند؛ همان‌گونه‌که از ارتباط با پسرعمویش و دنیس بازمانده‌. حضور همسایه به او آرامش می‌دهد و انگار مرهمی است برای او در غربت و این یعنی باید به این موقعیت چنگ بزند تا آرامشی نسبی را حفظ کند، ولی او به بدترین شکل ممکن فرصت‌ها را از دست می‌دهد.
امینی روی شخصیت‌پردازی رزا هم به‌خوبی کار کرده، حتی به‌شکلی ماهرانه‌تر. حضور رزا به خواننده هم آرامش می‌دهد. رزا نوازنده است. به محیط اطرافش توجه دارد. از اتاقش نور بیرون می‌تابد. به همسایه‌اش اهمیت می‌دهد. در راهرو آرام و نرم قدم برمی‌دارد. او فضای داستان را عوض می‌کند. راهرو و اتاق‌ها را از فضایی چرک و دل‌مرده به فضایی تمیز و روشن تغییر می‌دهد. حتی روشنی پنجره‌ها هم که از تمیزکاری شخصیت اصلی حاصل می‌شود، در اثر حضور رزاست. در پایان‌بندی تحولی رخ نمی‌دهد و آنچه می‌بینیم جمع‌بندی‌ای از حقیقت درونی شخصیت‌هاست: از رزا که نماد سرزندگی و طراوت است، گلدانی گل به جا می‌ماند و شخصیت محوری با سردرگمی، خیره به عمق تاریکی مبهوت می‌ماند. داستان «همسایه» داستانی است خواندنی از مهاجری با درونی آشفته که شاید برای فرار از آشفتگی‌های درونی‌اش مهاجرت کرده، ولی با پایان داستان می‌بینیم که او همیشه سرگردان باقی می‌ماند.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, همسایه - علی امینی دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, علی امینی, کارگاه داستان‌نویسی, همسایه

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد