کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

آن‌وقت که احساس بدبختی می‌کنی

9 سپتامبر 2023

نویسنده: صدف قربانی‌فر
جمع‌خوانی داستان کوتاه «گنج1»، نوشته‌ی سامرست موآم2


«گنج» داستان دوره‌ی پنجاه‌سالگی زندگی ریچارد هارِنجِر، مردی ثروتمند و پرنفوذ است که به خانه‌ای دیگر نقل مکان کرده و می‌خواهد زندگی دوستانه‌ی جدیدی با استخدام یک پیشخدمت اتاق‌پذیرایی بسازد. داستان از زبان سوم‌شخص و برشمردن ویژگی‌های هارنجر شروع می‌شود، به ماجرای استخدام زنی پخته و کاردان می‌پردازد و رابطه‌ی مرد و زن را نشان می‌دهد. اما سؤال‌هایی که سامرست موآم در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند طی روایتی طولانی در انتهای داستان است: احساس بدبختی و خوشبختی برای مردی با ویژگی‌های هارنجر و زنی خدمتکار چگونه به وجود خواهد آمد؟ آیا تمام احساساتی که بر مرد وارد می‌شود نشان از دست دادن گنج انسانی‌اش است و یا پایین آمدن و هم‌سطح شدنش با زنی از طبقه‌ی اجتماعی دیگر؟ آیا اصلاً خود گنج در داستان فعلیت دارد؟
ریچارد هارنجر مردی ‌است چهل‌وچندساله، با جهان‌بینی طبقه‌ی اشرافی‌اش و معتقد است آدم‌ها حق دارند تا انتهای زندگی پیش روند، ‌چه مسیرش به‌سمت زندگی باشد چه به‌سمت مرگ. خود ریچارد هم از هیچ‌چیز زندگی دیگران ناراحت یا خوشحال نمی‌شود. شاید مخاطب از این اظهارات در داستان تصور کند هارنجر مردی خودخواه و خودپسند است، ولی موآم با آوردن جمله‌ای کمی جلوِ آن را می‌گیرد: «اما از این موضوع نباید نتیجه‌گیری کرد که ریچارد هارنجر آدمی خودپسند و بی‌عاطفه بود.« بااین‌حال آیا نویسنده خلاف این قضیه را در داستان به‌طور کامل نشان می‌دهد؟ به نظر می‌رسد او درطول داستان فقط توانسته کمی از شدت ویژگی‌های خودپسندی هارنجر بکاهد، اما روی آن خط بطلان نکشیده.
ویژگی‌های زندگی هارنجر در این دوره‌ی داستانی چیست؟ هارنجر با پول زیاد و مقام بلندبالایی که دارد، بین افراد مختلف طبقه‌ی ثروتمند برای خود شخصیت اجتماعی ساخته؛ برای مثال به آن‌ها پول قرض می‌دهد، مهمانی‌های کوچک اما پرزرق‌وبرق در خانه‌اش برگزار می‌کند و از زنش به‌صورت کاملاً صلح‌آمیز جدا می‌شود (موآم از سرنوشت زندگی زن به ما نشانه‌ای نمی‌دهد). در قسمت دوم داستان او قصد دارد زنی را به‌عنوان پیشخدمت اتاق‌پذیرایی استخدام کند. آن زن چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد و نوع برخورد با زنان جامعه‌ی هارنجر و با توجه به طبقه‌ی اجتماعی‌شان، چگونه است؟ او به زنی نیاز دارد که به سن‌و‌سال و پختگی رسیده باشد و درمقابل، دستمزد خوب و تعطیلات بسیاری نصیبش می‌کند. و پریچارد زنی است بلندقد و با ظاهری خانمانه (لفظی که معمولاً برای زنان پخته به کار می‌رود) که شرایط کار در خانه‌ی ارباب را دارد. هارنجر از وجود پریچارد با به کار بردن عباراتی لذت می‌برد که توجه به آن‌ها لایه‌های شخصیتی دیگر او را نمایان می‌کند؛ مانند این‌که: «چنانچه جزء طبقه‌ی دیگری از جامعه بود، می‌شد گفت که زن زیبایی است.» پریچارد زن معقولی است که کم‌و‌بیش جواب مرد را می‌دهد، تنها به فکر خدمات بهتر به اربابش است و همین‌طور با توجه به حرف آشپز، از اربابی خوشش می‌آمد که «مو رو از ماست بکشه». زن بعد از استخدام، قرارملاقات‌های مرد را تعیین می‌کند، با مردم به زبان خودشان حرف می‌زد (هماهنگ با طبقه‌ی اجتماعی‌شان) و جوری با هارنجر رفتار می‌کند که گویی «ملکه آن» است.
با توجه به همه‌ی ویژگی‌های زن و تعریف‌هایی که مهمان‌ها از او می‌کنند، هارنجر توجهش بیش‌ازپیش به او جلب می‌شود، اما چیزی مانع فراتر رفتن رابطه‌اش با زن بعد از چهارسال ‌است: «[زن] اهل بگوبشنو نیست.» به نظر می‌رسد سامرست موآم این‌جا به بخشی از ویژگی‌های مرد اشرافی اشاره می‌کند که قدرت روشن کردن تکلیفش با زندگی را در مقابل زنی زیبا و موجه از دست داده، دوگانگی‌ای بین هدف و رخداد زندگی برایش به وجود آمده‌: او که از اول دنبال همین حاضر جواب نبودن به‌عنوان تعریفی از پیشخدمت مطلوب می‌گشت، حالا آن‌ را درقالب ویژگی منفی به کار می‌برد. اما پس از تداخل زمانی و اتفاقی که شب تعطیل آن‌ها را در شرایط لذت‌بخشی در مواجهه باهم قرار می‌دهد، مرد و زن به وضعیتی برابر می‌رسند و مرد از پریچارد خوشش می‌آید و با او رابطه‌ی جنسی برقرار می‌کند. بااین‌حال این اتفاق گرچه همه‌ی شرایط یک رابطه‌ی خوب را دارد، مرد را به یک «آدم بسیار بدبخت» تبدیل می‌کند و باعث می‌شود خودش را با زنی از طبقه‌ی متوسط مقایسه کند: من کجا و او کجا؟
حالا خواننده که بعد از خواندن صفحه‌های طولانی تعاریف سامرست موآم از اشراف‌زاده‌ای خودخواه به نقطه‌ی خوب داستان می‌رسد، آن را اخته می‌بیند و احتمالاً ناامید می‌شود. او به داستانی فکر می‌کند که بدون گره‌افکنی قوی در جای درست، صرفاً تجمل‌گرایی مردی اشراف‌زاده را نشان داده؛ که چه؟ اما برخلاف انتظارات مرد و خواننده، به‌ نظر می‌رسد رفتار زن قبل و بعد از ماجراهای پیش‌آمده اهمیت بیشتری دارد. پریچارد زنی با توانایی‌های زیاد، به وجود خود فعلیت می‌بخشد و تصمیم می‌گیرد. او یک خدمتکار سالن‌پذیرایی است که لذت زندگی و آرامشش را در نبود سایه‌ی کامل یک مرد بر فعالیت‌هایش می‌بیند. با این توصیفات، زن در این صحنه همانند مرد است: هردو تصمیم‌گیرنده‌اند و شاید هردو از سطحی فراتر از زندگی روزمره فراری‌. این مرد است که با آن همه اموال احساس بدبختی می‌کند، اما زن با تصمیمی که می‌گیرد خلاف او به نظر می‌رسد، راضی و خرسند ادامه می‌دهد. سامرست موآم در این داستان به تقابل شخصیتی افراد با نوع طبقه‌ی اجتماعی خود و دیگری می‌پردازد و با بسط و توسعه‌ی این تفکرات، هرکدام را در ابعاد دیگر زندگی نشان می‌دهد.


1. The Treasure (1934)
2. William Somerset Maugham (1874-1965).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, گنج - سامرست موآم دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, سامرست موآم, کارگاه داستان‌نویسی, گنج

تازه ها

آنتی اپیفنی

جادوگر واقعی مادر است

عصیان جو و فریادهای بی‌صدای جک

داستانی برای بیدار شدن پدر و دختر

چیزهای راستکی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد