کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

گریز از عشقی ویرانگر

۱۱ آذر ۱۴۰۲

نویسنده: هدا مدد
جمع‌خوانی داستان کوتاه «طویله‌سوزی۱»، نوشته‌ی ویلیام فاکنر۲


«طویله‌سوزی» با یک بو آغاز می‌شود؛ بوی پیچیده‌ی چندلایه و عجیب پنیر که پسرک ده‌ساله در دادگاهی احساس می‌کند که پدرش در آن به‌جرم طویله‌سوزی درحال محاکمه است؛ بویی که با ترس و وحشت و اندوه و ناامیدی آمیخته شده. فاکنر صبور و باحوصله همه‌ی عناصر داستان را کنار هم می‌گذارد و با زبانی که به پیچیدگی معروف است، ذره‌ذره شخصیت‌ها را می‌پروراند؛ شخصیت‌هایی که به نسبت اهمیت‌‌شان در داستان جزئیات دارند و لایه‌لایه معرفی می‌شوند. در برخورد اول پدر، محوری‌ترین شخصیت داستان، را از پشت می‌بینیم. فاکنر ابتدا هیبت پدر را در کت مشکی شق‌ورق به ما نشان می‌دهد و آرام‌آرام درطول داستان چشم‌ها و ابروها و جزئیات صورت و بدن او را تکمیل می‌کند؛ تصویری سرد با صدایی که هم خشن است و هم مثل حلبی بدون‌حرارت. فاکنر روح گرگ‌مانند پدر را درخلال داستان به تصویر می‌کشد و آتشی را در درون او می‌سازد که می‌تواند گرم کند، اما جز ویرانگری انتخاب دیگری ندارد.
ما تلخی و ویرانگری ابنر اسنوپس را با همه‌ی جزئیات از چشم سارتی، پسر ده‌ساله‌ای می‌بینیم که گرسنه و پابرهنه به دنبال او است و یاد گرفته راهی جز چسبیدن به رگ‌وریشه‌ای که جزئی از آن است وجود ندارد. سارتی تا نیمه‌ی نهایی داستان همدست پدر است؛ کمی از عشق و بیشتر از ترس و ناامیدی. برای‌ این‌که پدر او را ببیند تلاش می‌کند. دروغ می‌گوید. کتک می‌خورد و دم برنمی‌آورد. از روزی که به دنیا آمده و تا جایی ‌که به یاد دارد، خانه عوض کرده‌اند. پدر نابود کرده و مادر ساخته؛ مادری که فاکنر با تمرکز کمتر اما کافی در داستان به او پرداخته. پسر محبت مادر را پس می‌زند و ازلحاظ روحی از او فاصله دارد. مادر می‌ترسد و ازروی ترس اطاعت می‌کند. پسرک ده‌ساله از این ترس می‌گریزد. برادر بزرگ‌تر در تمام طول داستان تنباکو می‌جود و شبیه گاوی که نشخوار می‌کند، درپی پدر راه می‌رود. خواهرها کودن و پت‌وپهن و تنبل، در این لجنزار وول می‌خورند. و خاله‌ای که هست و نیست.
توتم سایه‌ی قدرتمند و خشن و بی‌رحم پدر روابط انسانی و محترمانه‌ی بین اعضای خانواده را قطع کرده. سارتی همه‌ی نگاه و توجهش به پدر ویرانگر است. پدر قدرتمند است تا جایی که به‌زور وارد خانه‌ی سفید و آرام ماژور دو اسپاین ملاک می‌شود؛ اما در پس افسون این جلال و آرامش قدرتش رنگ می‌بازد. ابنر با چکمه‌های گلی روی قالی سفید ماژور می‌ایستد و جنگی تازه را رقم می‌زند؛ جنگی که به دادگاهی دیگر می‌انجامد. پدر به‌جای تمیز کردن قالی آن را خراب می‌کند و حالا باید همگی تاوان بدهند.
ابنر آماده‌ی آتش‌سوزی دیگری ا‌ست. فرمان می‌دهد و سارتی به عادتی دیرین که از خودش اختیاری نداشته، به‌طرف اصطبل می‌دود. می‌دود و فکر می‌کند می‌تواند بدود و پشت سرش را نگاه نکند. او روزنه‌ای درون خودش کشف می‌کند. دویدن او را به راهی می‌برد که می‌تواند بخشی از این چرخه‌ی ویرانگر نباشد. به‌طرف خانه‌ی اسپاین می‌دود و خبر قصد طویله‌سوزی را به آن‌ها می‌دهد و باز می‌دود. با شنیدن صدای گلوله، او دیگر پدر ندارد، اما شعله‌ای هم پشت سرش زبانه نمی‌کشد. حالا دیگر خبری از ترس و وحشت نیست، آنچه مانده ناامیدی و اندوه است؛ اندوهی که سارتی راهی برایش می‌سازد که برود و پشت سرش را هم نگاه نکند.
فاکنر چون معشوقی حسود و تمامیت‌خواه همه‌ی حس‌های خواننده را در داستان طلب می‌کند. او اجازه نمی‌دهد به چیز دیگر‌ی فکر کنید. هوشمندانه پازلی می‌سازد و برای درک و پیدا کردن قطعه‌ها، با همه‌ی حواس شما بازی می‌کند و در پس این رنجِ تمرکز، لذت درک تجربه‌ای عمیق را به خواننده‌اش می‌دهد.


۱. Barn Burning (1939)
۲. William Faulkner (1897-1962).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, طویله‌سوزی - ویلیام فاکنر, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, طویله‌سوزی, کارگاه داستان‌نویسی, ویلیام فاکنر

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد