کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

آخر قدمی راست بنه

۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷

شماره‌ی بیست‌ویکم ستون هفتگی «متن در حاشیه»، منتشرشده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ در روزنامه‌ی اعتماد


خیر الامور اوسطها. بهترینِ کارها حفظ اعتدال و میانه‌روی است. «معمولاً» تردیدی در این گزاره وجود ندارد. پرخوری همان‌قدر برای بدن انسان مضر است که کم‌خوری، پررویی همان‌قدر در مناسبات اجتماعی ناپسند است که کم‌رویی، و پرحرفی همان‌قدر در رفتار سیاسی مخرب می‌تواند باشد که کم‌حرفی (به نظرم عزیز نسین بود که گفته بود انسان فقط در قبال گفته‌هایش مسئول نیست، در قبال سکوت‌هایش هم مسئول است.) افراط و تفریط «معمولاً» راه به ناکجا می‌برند و ترسم نرسی به کعبه‌ای اعرابی… دو بار روی «معمولاً» تاکید کردم، چون واقعاً «همیشه» این‌طور نیست. بعضی وقت‌ها هم هست که میانه‌روی، کارکرد یا اصلاً معنایش را از دست می‌دهد و تبدیل می‌شود به محافظه‌کاری یا بلاتکلیفی یا مصداق شترگاوپلنگ بودن؛ نه این بودن، نه آن بودن، هم این بودن، هم آن بودن. و همین‌جاست که می‌شود چاقویی که دسته‌ی خودش را می‌بُرد؛ دیگر روی خط میانه راه رفتن نیست، دیگر معتدل بودن نیست، بلاتکلیف بودن است. یکی از مواردی که تعریف حد میانه در آن معنایی ندارد و هر تلاشی در جهت آن شکلی کاریکاتوروار به خود می‌گیرد، مساله‌ی آزادی است؛ به‌ویژه آزادی بیان و اندیشه. بعضی کشورها مثل آلمان شرقی و کره‌ی شمالی تکلیف‌شان با این مساله روشن بود و هست. بعضی‌ها مثل آلمان و فرانسه هم همین‌طور. بعضی‌ها هم هستند مثل ما، که ایستاده‌ایم وسط؛ نه این و نه آن، هم این و هم آن. یکی به نعل، یکی به میخ. خلاصه معلوم نیست دقیقا چه نظم و سامانی برقرار است، و دقیقا بر چه نمط می‌رانیم. فضا، نه آن‌قدر باز است که -مثلاً- نورچشم سینمای ایران، جعفر پناهی، بتواند راحت فیلمش را بسازد و کار هنری-انتقادی‌اش را بکند، نه آن‌قدر بسته است که به‌کلی جلوی کارش گرفته شود، نه آن‌قدر باز است که وقتی فیلم او در برلیناله یا کن پذیرفته می‌شود، بتواند راحت برود و نماینده‌ی سربلند سینمای ایران باشد، نه ‌آن‌قدر بسته است که اصلاً نتواند فیلمش را در آن فستیوال شرکت دهد، نه آن‌قدر باز است که… نه آن‌قدر بسته است که… خلاصه گیر کرده‌ایم وسط! آزادی داریم و نداریم، فضا باز است و باز نیست، حال‌مان خوب است و خوب نیست. یکی به نعل، یکی به میخ. این‌طوری‌هاست که می‌شویم مصداق آن بیت معروف که گفت «با ما کج و با خود کج و با خلق خدا کج، آخر قدمی راست بنه ای همه‌جا کج».


دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, ستون‌های هفتگی, متن در حاشیه دسته‌‌ها: اعتدال, روزنامه‌ی اعتماد, کاوه فولادی‌نسب

تازه ها

راه بلند آزادی

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

مقایسه‌ی تطبیقی دو داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده» و «بورخس و من»

جمال‌زاده‌ای که اخوت ازنو آفرید

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد