کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

عریان و خشن

۲۸ تیر ۱۳۹۷

نویسنده: الهام روانگرد
جمع‌خوانی داستان کوتاه «ماده‌گرگ» نوشته‌ی جووانی ورگا


«ماده‌گرگ» داستان زنی شهوت‌انگیز است که مردها -حتا کشیش- از نگاه او در امان نیستند؛ زنی که برای داشتن مرد دلخواهش حاضر به قربانی کردن دختر خودش شده و هیچ چیز در برابر عشق سوزان و سرکشش بازدارنده نیست. ساخت و پرداخت چنین شخصیت وحشی، گستاخ و دلربایی کار ساده‌ای نیست، اما ورگا از طبیعت وحشی سیسیل بهره گرفته و با توصیف‌هایی بی‌پیرایه، صریح، خشن و عریان شخصیت‌هایی ملموس و باورپذیر را خلق و خواننده را آن‌قدر به داستان نزدیک کرده که بتواند با دست‌هایش گندم‌زارها را لمس کند. او با برجسته کردن رنگ سرخ، روح شهوت به داستان می‌دمد: «لب‌های سرخ باطراوت»، «دست‌های پر از گل قرمز شقایق». سیاهی چشم‌ها و سینه‌های سفت هم همین کارکرد را دارند. اما از احساسی‌گری و ایده‌آل‌گرایی به‌شدت اجتناب می‌کند. او در توصیف اولیه‌ی پینا می‌گوید «بلند و باریک بود و سینه‌های سفت و شاداب سبزه‌روها را داشت…» تا این‌جا پینا زیبا به نظر می‌رسد. اما ورگا بلافاصله می‌گوید «ولی دیگر جوان نبود. طوری رنگ‌پریده بود که انگار همیشه مالاریا داشت». او فوراً از ایده‌آل‌گرایی دور می‌شود و خواننده را به سطح واقعیت می‌کشاند: «در آن صورت پریده‌رنگ، دو چشم درشت و لب‌های سرخ با طراوتی» را نشان می‌دهد که خواننده را می‌بلعد. به این ترتیب، او شخصیت داستانش را برجسته و متفاوت می‌سازد و زیبایی وحشی او را برای خواننده قاب می‌کند. ورگا طبیعت وحشی را به افسار قلم خود درآورده، اما رامش نمی‌کند و با توصیف‌های عریان و صریح، حس و خوی درونی شخصیت‌هایش را به تصویر می‌کشد. او برای توصیف عشق پینا می‌گوید «احساس کرد گوشت و پوستش گر گرفته است… مثل کسی که در اوج گرمای ماه ژوئن به عمق صحرا رفته باشد، احساس عطش می‌کرد»، و داغی و سوزانی عشق پینا را چنان در تمام داستان می‌تند که خواننده احساس گرما می‌کند: «زیر آفتابی که از بالا پتک بر سر می‌کوبید»، «شن‌های داغ گذرگاه‌ها»، «کاه‌بن‌های برشته‌ی مزرعه‌ها»، «گرمای خفقان‌آور هوا» و «آتشفشان مه‌آلود». مرور توصیف زمان اعتراف به عشق هم خالی از لطف نیست: «یک روز غروب عاقبت گفت. مردها خسته از کار روز در خرمنگاه چرت می‌زدند و سگ‌ها در تاریکی دشت بزرگ زوزه می‌کشیدند.» آیا در این فضا صدای زوزه‌ی ماده‌گرگی را که به عشق اعتراف می‌کند، نمی‌شنوید؟ اصلاً بهتر از این می‌توان عشق وحشی را در زنی سرسخت نشان داد؟ یا این یکی، که نشان می‌دهد خواب از سر زن پریده: «جیرجیر دستگاه روغن‌کشی تا صبح نگذاشت چشم روی هم بگذارد.» این‌جا، ورگا توصیفی زمخت از احساسی لطیف ارائه می‌دهد و البته دون‌مایگی معشوق را هم از نظر دور نمی‌دارد. جای دیگری هم در توصیف این پسر، نانی، از چربی و کثیفی روغن و خمیر زیتون استفاده می‌کند. ورگا سرسختی پینا را با قاطر و کارگرهای قوی مزرعه مقایسه می‌کند و جسارت و سرکشی‌اش را با زمانی از روز؛ «ساعت‌های بین نماز ظهر و عصر، که هیچ زن نجیبی ول نمی‌گردد». طبیعت‌گرایی خشک و تند و تیز ورگا خاص خود اوست. او پا را از ناتورالیسم فراتر می‌گذارد و مکتبی را به نام «وریسمو» (verismo) در ایتالیا پدید می‌آورد. ورگا لحن خشن و بی‌پرده‌ی نویسنده‌های قدیم ایتالیا را با فلسفه‌ی اخلاقی توماس هاردی انگلیسی درهم آمیخته و برخلاف ناتورالیسم فرانسوی، که بر اساس مثبت‌گرایی است، به طبیعت علمی و سودمند اجتماعی معتقد نیست. البته دقیقاً نمی‌شود ادعا کرد که وریسمو با ورگا شروع شده؛ برخی لوئیجی کاپوآنا، دیگر نویسنده‌ی ایتالیایی، را پایه‌گذار وریسمو دانسته‌اند. اما آن‌چه مسلم است وریسمو در ایتالیا آغاز شده و همان‌جا در اواخر قرن نوزدهم (۱۸۹۵) به پایان رسیده و آثار برجسته‌ای از آن به جا مانده است.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, ماده‌گرگ - جووانی ورگا دسته‌‌ها: توماس هاردی, جمع‌خوانی, جووانی ورگا, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, کاوه فولادی‌نسب, لوئیجی کاپوآنا, ماده‌گرگ, مثبت‌گرایی, ناتورالیسم فرانسوی, وریسمو

تازه ها

وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

غولی در این چراغ نیست.

جعبه‌ی پاندورا

مهم‌ترین آرزویت را بگو، برآورده می‌شود

پنجره‌ای رو به فلسفه‌ی زندگی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد