کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

موزه‌ای که باید دوباره دید

۱۵ مرداد ۱۳۹۷

شماره‌ی سی‌و‌یکم ستون هفتگی «متن در حاشیه»، منتشرشده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۹۷ در روزنامه‌ی اعتماد


چند روز پیش همراه مریم رفتیم تماشای موزه‌ی سرامیک برلین. اما فایده نداشت، دوباره باید بروم و ببینمش. مکان این موزه، قدیمی‌ترین خانه‌ی محله‌ی ویلمرزدورف برلین است؛ خانه‌ی یک‌طبقه‌ی سیصدساله‌ای که در گذر ایام دست‌خوش تغییر و تحولات زیادی شده -یک زمانی خانه بوده، بعد فروشگاه، بعد مدرسه‌ی رقص و حالا موزه‌ی سرامیک، و بعید نیست در این میانه‌ها چیزهای دیگری هم بوده باشد که من نمی‌دانم- و حالا دیگر جزیی از میراث شهر محسوب می‌شود. موزه‌ی سرامیک برلین موزه‌ی خصوصی کوچکی است که یک سازمان مردم‌نهاد حامی هنر سرامیک‌سازی با بودجه و حمایت سنا و شهرداری برلین و البته هم‌یاری اعضا و حامیانش بنا کرده. این موزه فقط چهار گالری دارد که بزرگ‌ترین‌شان شاید به‌زحمت چهل متر می‌شود، اما -به مصداق فلفل نبین چه ریزه- گنجینه‌ی جذاب و ارزشمندی را در خودش جای داده. روی برچسب‌های معرفی اشیا -به رسم بیشتر موزه‌ها- نام اشیا، سال ساخت آن‌ها و نام افراد یا نهادهایی که آن‌ها را به موزه هدیه کرده یا هزینه‌ی تملک‌شان توسط موزه را تقبل کرده‌اند، نوشته شده. کم‌وبیش نیمی از گنجینه‌ی موزه از محل بودجه‌ی تخصیصی سنا تهیه شده. پس نیم دیگرش چه؟ «مردم». نیم دیگرش را «مردم» به موزه هدیه داده‌اند؛ یا خود اشیا را، یا هزینه‌ی تملک‌شان را. من میان جعبه‌آینه‌ها و قفسه‌های موزه قدم می‌زدم و به این فکر می‌‌کردم که یک شهروند چقدر باید از نظر شعور مدنی و درک وظایف شهروندی رشد کرده باشد که به جای تملک خصوصی یک شی‌ء، به نمایش گذاشتن آن در ویترین خانه‌اش و پز دادن به دخترخاله و پسرعمه و دوست و همسایه، ببرد آن را به موزه‌ای خصوصی هدیه کند که هر شهروند و توریستی بتواند از دیدنش لذت ببرد. و تازه این فقط سطح ماجراست. چقدر سطح اعتماد عمومی باید زیاد باشد که «مردم» این‌طور از منافع خصوصی به حرمت منافع عمومی بگذرند، با نهادها -خصوصی و عمومی و دولتی- همکاری کنند و در واقع باری از دوش آن‌ها بردارند. همین است که باید دوباره بروم و موزه‌ی سرامیک را ببینم، چون از یک جایی به بعد چیز زیادی ازش نفهمیدم. منی که اهل سرزمینی هستم که مردمش -از صدر تا ذیل- برای هر چیزی صف می‌کشند و (جز در دوره‌ی انقلاب و جنگ) منافع خصوصی‌شان همیشه و همیشه بر منافع عمومی چربیده و حتا بسیاری‌شان متوجه نیستند که در بسیاری از موارد با تامین منافع عمومی، منافع خصوصی‌شان هم تامین خواهد شد، دیدن هر نمادی از نظام‌های شکل‌گرفته بر مبنای اعتماد عمومی و هر نمودی از رفتارهای شهروندی -یا بهتر بگویم ادای وظیفه‌ی شهروندی- ذهنم را مختل می‌کند و یادآوری‌کننده‌ی هزار مشکل کوچک و بزرگی است که کشورم را به کام خود کشیده.


دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, ستون‌های هفتگی, متن در حاشیه دسته‌‌ها: روزنامه‌ی اعتماد, کاوه فولادی‌نسب, موزه‌ی سرامیک برلین

تازه ها

گمان می‌بری رسول درمیان برگ‌های دفتر زندگی گم شده

والس پی‌رنگ با سمفونی تردید

خمسه‌خمسه‌های نامرئی

آوای فاخته

فاخته‌ای زیر سقف خاکستری

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد