کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

باغ رویان، ارثیه‌ی پدری

۲۶ شهریور ۱۳۹۷

نگاهی به رمان «باغ رویان» اثر جواد ماه‌زاده، منتشرشده در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۹۷ در هفته‌نامه‌ی کرگدن
نویسنده: آزاده شریعت


«از آن غروب که خورشید را همچو حفره‌ای خونین در غروب و ابرهای درهم شده‌ی بارانی را چون برگ‌های سوزنی باغی نیم‌سوخته در شرق دیده بود، پنج‌هزاروسیصدوهفت روز می‌گذشت.»

عدد را تقسیم بر تعداد روزهای سال می‌کنم. نزدیک به پانزده سال می‌شود. کدام جان‌به‌لب‌رسیده در کدام کوران انتظار، حوصله خرج کرده و روزهایش را چوب‌خط زده؟ حوصله و صبرش را خرجِ خرید کدام عتیقه‌ای کرده که ارزش روزشماری داشته باشد؟ داستان در همان جمله‌های آغازین گرهش را در ذهن خواننده قلاب می‌کند و او را با خود می‌‌کشد آن‌جا که خاطرخواهَش است. مهرداد، زندانی شماره‌ی نودوهفت، زندانی سیاسی و شخصیت محوری «باغ رویان» است که جهان داستان در حول جهان او خلق می‌شود. آزادی او و خواهرش، مونس، مشروط است به پیدا کردن و تحویل دادن برادرش، نصیر. قابیل زمان دوباره در مصاف انتخاب بین خواهر و برادر قرار می‌گیرد. او که سال‌های زیادی از این روزشماری را در زندان انفرادی به سر برده و ساعت‌ها با خود حرف زده و تنها معاشرش دیوار بوده‌، او که تمام راهی که در این سال‌ها پیموده تنها یک مربع چهل‌وشش قدمی به‌عنوان حیاط بوده، حالا در مواجهه با خیابان‌ها و برج و باروهای شهر، غریب بین آدم‌ها و ماشین‌ها، باید دوباره معاشرت را تمرین کند. این‌بار با این وهم که هر خودی شاید جاسوس و هر غریبه بلکه دشمن باشد.
راوی وارد ذهن همه‌ی آدم‌ها می‌شود، اما این چیزی از تعلیق داستان و اوهام مهرداد کم نمی‌کند. ما داستان آدم‌هایی را می‌خوانیم که دغدغه‌های مشترکی دارند. آن‌ها آدم‌های عادی هستند که دل‌شان یک زندگی معمولی می‌خواهد. آدم‌های دنیای مهرداد دل‌شان عشق و رفاقت می‌خواهد؛ عشقی که آن‌ها را دور هم جمع کند و رفاقتی که بی‌هراس حبس و زندان اجازه دهد آزاد باشند. اما شرایط بسته و فضای خفقان‌آور، این آدم‌ها را وارد بازی سیاست می‌کند. داستان در دوره‌ی پهلوی دوم رخ می‌دهد؛ دوره‌ی تکامل مدرنیته‌ای که بنیانش را رضاخان گذاشت. آدم‌های دوره‌ی رضاخان از روستاها به شهرها وارد شده‌اند، مبارزانش هم. میرزا کوچک‌خان جنگلی میراثش را به مصدقی‌ها و چریک‌های فدایی خلق داده. گل‌محمد کلیدر شده مهرداد تهران. مبارزات بدوی و احساسی تبدیل به رفتارهای حساب‌شده با پشتوانه‌ی آگاهی شده. به همان نسبت مقابله‌ی حکومت و جاسوس‌های محلی در سازمان ساواک هم سامان یافته. شخصیت‌های داستان با هارمونی درست کنار هم قرار گرفته‌اند. زن‌ها شخصیت‌های منفعل در پستوی تقدیر نیستند. هر کس به فراخور جایگاهش وزنه‌ای را با خود حمل می‌کند تا باری از دوش دیگری کم کند. این شخصیت‌ها با خواننده غریبه نیستند. همان قناد شیرین‌رفتار سر خیابان و همان قهوه‌چی معتمد محله‌های قدیمی تهران، حتی همان پدرهای پای‌منقلی از هفت دولت آزاد در کوچه پس‌کوچه‌های داستان قدم می‌زنند و با هم گفت‌وگو می‌کنند. با کدام زبان؟ با زبان آشنای خواننده اما شمرده، گویا، بی‌ادای زبان‌بازی و دور از استعارات مهجور؛ زبانی که در عین سادگی، موزون و مسجع است. زبان به کمک زمان آمده و در لحن هر کاراکتر خودش را پیدا کرده، تا فضا ساخته و ملموس شود، تا خواننده باور کند در زمانه‌ای که سخن و عقیده جرم است، سیاسی بودن جزء لاینفک زندگی است. تعلیق کاراکترهای داستان در دشواری انتخاب‌های‌شان، تعلیق خواننده در جهان سیاست‌زده‌‌ای است که یافتن فضیلت‌ها، معیار انسان بودن است. گره داستان وقتی گشوده می‌شود که هر شخصیت جایگاهش را در زمانه‌ی خود یافته و نقشش را درست ایفا کرده. مهرداد و همراهانش فهمیده‌اند که «سیاست ارث پدری است». آن‌ها این میراث را در باغ رویان از اسلاف خود می‌گیرند و اصلاح می‌کنند تا به اخلاف خود بسپارند، به این امید که شاید روزی نسلی بیاید که تنها دغدغه‌اش در این باغ، رستن درختی نو باشد.

گروه‌ها: اخبار, پیشنهاد ما, تازه‌ها, هفته‌نامه‌ی کرگدن دسته‌‌ها: پیشنهاد ما, کیهان خانجانی, نشر چشمه, نقدنامه, هفته‌نامه‌ی کرگدن

تازه ها

ده فرمان

از خواندن تا نوشتن

باغ‌هایی که در آن‌ها گشته‌ام / ۶ / دایی‌جان‌ناپلئون

جامانده‌ها از اتوبوس

بقعه‌ی گنگ

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد