کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

نوشتن تا مُردن

۳ دی ۱۳۹۷

یادداشتی بر مواجهه با امر نوشتن و ادبیات
نویسنده: المیرا کرم‌نیای‌فر


خواندنِ متون کهن این امکان را می‌دهد تا از منظری به وسعت دگرگونی انسان در طول تاریخ، پدیده‌ها را مشاهده کنیم. آیا به راستی انسان در این بازه‌ی پنج‌هزار ساله، متحول شده است؟ پس چرا هنوز خواندن روایتی عتیق و قدیمی ما را برمی‌انگیزاند؟ گویی عنصر یا جوهری در زبان است که ما را به همه‌ی انسان‌های پیشین وصل می‌کند. بی‌شک دیدگاه بشری همواره دستخوش تغییر می‌شود اما میراثِ کلام و نوشتن در قالب مرموزی، حامل اشتراکات انسانی است. چه مربوط به گذشته باشد و چه متعلق به زمان معاصر. ادبیات، این ثمره‌ی بی‌نظیر زبان، چه در خود دارد؟ چرا علی‌رغم قدمتش، همچنان شگفت‌انگیز به نظر می‌آید؟ گاهی فکر می‌کنم نوشتن اصلاً فعلِ انسانی نیست! در حالی‌که زبان، انسانی‌ترین پدیده‌ی عالم است. بیراه نیست که تمام مذاهب و ادیان، مکتوب کردن کلام خدا را امری الهی-نبوی دانسته‌اند. تا حدی که انهدام متون مقدس، تکفیر بزرگی در پی داشته و هنوز هم دارد. تا همین ۲۰۰ سال پیش نویسندگان خود را متصل به منبع الهام می‌پنداشتند. احساسی که هنوز هم کمابیش میان بعضی از آن‌ها رایج است. تکیه‌کلام رایجی که می‌گویند «ناگهان و جنون‌آسا کلمات از قلم جاری می‌شود.» شاید به نظر رویکردی خرافی یا بیش از اندازه ماورایی باشد، اما مسأله این‌ها نیست. هنگام نوشتنِ داستان، نویسنده باید ورای محدودیت‌های انسانی خویش قدم بردارد. عمل هولناکی که حتی گاهی منجر به فروپاشی شخص نویسنده می‌شود. پس چرا همگان فکر می‌کنند می‌توانند بنویسند؟ نمودی که این روزها بین ایرانی‌ها (یا شاید مردم جهان) زیاد دیده می‌شود که نوشتن را بیش از خواندن خوش دارند. یاد آن آیه از قرآن (سوره‌ی روم آیه ۲۷) می‌افتم که بر خدا مرده را زنده کردن، از آفریدن آسان‌تر می‌نماید. همان تفاوت عملی که داستان خوب و ادبیات تأثیرگذار را متمایز می‌کند. بیشتر افرادی که نوشتن را انتخاب می‌کنند، می‌خواهند مرده را در داستان‌هایشان زنده کنند‌، فعلی که به ظاهر برایشان راحت‌تر است. گویی شخصیت‌هایی از قبل بالقوه وجود داشته‌اند و تنها کاری که باید انجام دهند، احیای دوباره‌ی آن‌هاست. یک‌بار که این آیه را با دیگران به اشتراک گذاشتم، یکی از دوستان به من پیام داد که چون این عمل (احیا) تکراری است، سهل به نظر می‌آید. او ناخودآگاه به نکته‌ی مهمی اشاره کرد. همان چیزی که در تفاسیر هم به آن اشاره شده که در وهمِ خلق نیز این‌چنین به نظرشان می‌آید. ادبیات امری تکراری نیست، همان‌طور که هر آفرینشی بی‌بدیل و یکه است. اینجاست که نوشتن، مغاک هراسناکی می‌شود که هر کسی را به آن راه نیست. چندباری که داستان نوشتن را تجربه کردم، دریافتم شخصیت‌های داستان‌هایم، ویژگی‌هایی ندارند که مرا مغلوب کنند. درک چنین لحظه‌ای مرا به فکر فرو بُرد و به تردید انداخت. عجیب نیست؟ به این معنا که هنوز شخصیت‌های داستان‌هایم از من حقیرتر هستند و به همین دلیل شاید توانِ غلبه و تأثیرگذاری بر دیگران را ندارند. فهمیدم راه دشوار ادبیات چیست و آن را انتخاب کرده‌ام تا بنویسم. هر بار که مفهوم آفرینش برایم تداعی می‌شود، روایت‌های کهن آن را به یاد می‌آورم. مانند آنچه در سوره بقره آیه ۳۱ تا ۳۳ آفرینش انسان با چنین مضمونی آمده: «آن روز که خدا انسان را خلق کرد، نام همه چیز و حکمتشان را به او آموخت. فرشتگان بر او معترض شدند که چگونه انسان را داناتر از آن‌ها می‌داند تا بر او سجده کنند؟ فرشتگان نتوانستند پرسش‌های خدا را پاسخ بگویند. اما خدا از انسان پرسید و او همه‌ی نام‌‌ها را گفت.» مگر نه اینکه شخصیت‌های هر داستانی حکم «آدم‌»های جهانش را دارند؟ می‌بینید؟ آیا هر کسی که دست به قلم می‌بَرد چنین توانی دارد که همه‌ی پدیده‌ها را مغلوب کند؟ راستش فکر می‌کنم نویسنده، آن‌قدر باید بنویسد تا بمیرد، آن‌قدر که بتواند از نو بیافریند. نه یک‌بار، هر بار که شخصیتی در داستانش زاده می‌شود.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, صدای دیگران, یادداشت‌های پراکنده دسته‌‌ها: کاوه فولادی‌نسب

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد