کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

تا پای جان اقدام می‌کنم

۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸

نویسنده: سام حاجیانی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «اقدام خواهد شد»، نوشته‌ی هاینریش بل


«اقدام شود»؛ دو کلمه‌ای که در کنار امضای مدیری، به سازمانی می‌بردمان با ساختاری پیچیده و بروکراتیک؛ جایی که «اقدام» مهم است و شاید بتواند تیر خلاص ‌و رهایی باشد بر پیکر انتظاری طولانی، ‌و بالا و پایین رفتن از پله‌هایی تودرتو که پایانی بر آن‌ها مترتب نیست؛ ساختاری خشک و سرد با مناسبات روزمره‌ی تکراری و خسته‌کننده‌ای که دارد. داستان‌کوتاه «اقدام خواهد شد» نوشته‌ی هاینریش بُل، نویسنده‌ی آلمانی، یکی از همین نظام‌های دست‌وپاگیر آشنا ‌و طاقت‌فرسا را به تصویر می‌کشد؛ نظامی که در آن فقط اقدام جریان دارد، ولی اقدام اساسی با مرگ صورت می‌پذیرد. درست زمانی که ساختار و روال کور و بدون‌اندیشه می‌شکند؛ مرگ اقدام‌های مصنوعی ‌و دست‌وپنجه نرم کردن با اقدامی اساسی؛ حتی اگر به قیمت بدل شدن فرد به یک عزادار حرفه‌ای باشد.
راوی اول‌شخصِ «اقدام خواهد شد» در شروع داستان از یکی از عجیب‌ترین دوره‌های زندگی‌اش می‌گوید؛ زمانی که فقط به‌دلیل مشکلات مالی در کارخانه‌ی وونزیدل کار می‌کرده. او بیشتر به افسردگی و کرختی گرایش دارد تا کار، و از ساختمان‌ها و اتاق‌های پرنور، همان‌قدر که از کار متنفر است، تنفر دارد. راوی با این اظهارات از خود تصویری کرخت و کاهل می‌سازد و در پرسش‌نامه‌ی استخدامی -صرفاً برای به دست آوردن کار (به هر قیمتی) و البته دل صاحب کارخانه- از انسان تصویری می‌سازد که شبیه انسان زنده و اهل اندیشه نیست؛ موجودی نیمه‌جان، که میان مرگ و زندگی دست و پا می‌زند؛ موجودی که بیشتر شبیه ماشین است تا انسان؛ موجودی که حتی چهار دست و پا و گوش هم برای نیروی محرکش کم است و «به‌قدر کفایت تجهیز نشده است»؛ موجودی که باید بتواند با نُه تلفن در به‌طور همزمان کار کند، وقت آزاد را به رسمیت نشناسد و بر این باور باشد که «خلقت با اقدام آغاز شده است.»
ولی بعدتر می‌بینیم که او خیلی زود در نظام و ساختار بروکراتیک کارخانه‌ی وونزیدل ذوب می‌شود و ظرف یک هفته تعداد تلفن‌های روی میزش را از نُه به یازده و در دو هفته به سیزده می‌رساند، تا با تمام ظرفیتش کار کند و همچون خود وونزیدل و سایر همکارانش، سراسر اقدام باشد؛ اقدام‌هایی خالی از اندیشه، که فقط به زبان می‌آیند و در سطحی ذهنی می‌مانند و بدل به اقدامی عینی نمی‌شوند. اما اقدام واقعی و اساسی زمانی اتفاق می‌افتد که راوی برخلاف روال عادی به‌موقع جواب صاحب کارخانه را با «اقدام خواهد شد» نمی‌دهد؛ فقط به‌دلیل این‌که «چیز غیرقابل‌توضیحی» در چهره‌‌ی وونزیدل راوی را به تردید می‌اندازد و نمی‌گذارد طبق قاعده با لحن شاد و شادابی پاسخ بدهد. پاسخ دیرهنگام راوی هم که مانند پاسخ بچه‌ای است «که واداراش کنند بگوید من بچه‌ی بدی هستم»، نوشدارویی است پس از مرگ سهراب. «به‌راستی اقدامی به وقوع می‌پیوندد»؛ مرگِ وونزیدل، که اقدامی است اساسی و همه‌چیز را متحول می‌کند. گویی نظام را به هم می‌ریزد و ساختار خشک کارخانه را می‌شکند. فضای سرد و خشک و سراسر اقدام و تعادل اولیه‌ی داستان هم از بین می‌رود.
راوی که اسیر روزمرگی شده و حتی نمی‌داند محصول کارخانه‌ی وونزیدل چیست، بعد از رویداد/اقدام اساسی -مرگ ووندیزل- و در خلال مراسم عزاداری، که در آن مسئول حمل حلقه‌ی گل سرخ مصنوعی در پشت تابوت است، کاری را که برایش ساخته شده پیدا می‌کند و به آن مشغول می‌شود؛ او که علاوه بر گرایش به افسردگی، از شکل و شمایلی برخوردار است که با کت‌شلوار سیاه بی‌اندازه همخوانی دارد، به‌عنوان عزادار حرفه‌ای استخدام می‌شود.
حالا راویِ متنفر از کار و مایل به افسردگی و کرختی، شغلی پیدا کرده «که در آن افسردگی ضروری است و کرختی وظیفه.» او که در آغاز داستان از خود تصویری می‌سازد که بیشتر از هرچیزی همچون انسانی است نیمه‌جان، حالا کاری پیدا کرده، که حس می‌کند می‌تواند در آن با تمام ظرفیت‌ کار کند: «در شبستان، افسرده پشت تابوت می‌ایستد و دسته‌گلی ساده در دست می‌گیرد»؛ پارادوکسی بدیع و طنزی تلخ که هاینریش بل با استفاده از آن، در سرتاسر داستان «اقدام خواهد شد» با ظرافت و ریزبینی هم ساختار خشک و بروکراتیک اداری و هم وضعیت اسف‌بار انسانی را به باد انتقاد می‌گیرد؛ انسانی معلق میان مرگ و زندگی که در پایان داستان، کافه‌ی گورستان پاتوق همیشگی‌اش شده و انگار یک قدم به مرگ انسانیت و اندیشه نزدیک‌تر.

گروه‌ها: اخبار, اقدام خواهد شد - هاینریش بل, تازه‌ها, جمع‌خوانی دسته‌‌ها: اقدام خواهد شد, جمع‌خوانی, داستان کوتاه, کارگاه داستن‌نویسی, کاوه فولادی‌نسب, هاینریش بل

تازه ها

چراغ‌های رابطه تاریکند

قاب‌عکسی پرتضاد

حرکت بر خطوط موازی تنهایی

جهانی به‌بزرگی یک پاکت‌نامه

کلاه‌مخملی‌هایی از تبار داش‌آکل و کاکارستم

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد