کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

در قلبِ تنهای بی‌عشق

۲۵ خرداد ۱۳۹۸

نویسنده: سام حاجیانی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «در قلب قلب کشور»، نوشته‌ی ویلیام گس


عشقي كه از دست رفته و ترس و تنهایی در پی آن مضمونی سهل و ممتنع است که می‌تواند داستانی معمولی یا شاهکاری ماندگار خلق کند. ولی برای ویلیام گَس، نویسنده‌ی آمریکایی، در کنار مضمون و محتوا، فرم اهمیتی قابل‌توجه دارد ‌و شیوه‌ی روایت لایه‌لایه و تودرتو، از «در قلب قلب کشور» داستانی منحصربه‌فرد ساخته است؛ داستانی که در آن معنا، از درهم‌تنیدگیِ درست و به‌جای فرم و محتوا، به‌زیبایی درعین شاعرانگی و به دور از احساساتی‌گری و سانتیمانتالیسم ساخته شده است.
این شاعرانگی شاید انتخاب مناسبی برای هر داستانی نباشد، ولی برای داستان «در قلب قلب کشور» که راوی اول‌شخص آن شاعری است تنها، انتخابی است هوشمندانه و کارآمد؛ شاعری که معشوقش از دنیا رفته. این درددل راوی در بخش و پاراگراف ابتدایی داستان است: «و من از عشق کناره گرفته‌ام.» حالا او تنها مانده با مکنوناتی که گویی پایانی بر آن‌ها مترتب نیست؛ مکنوناتی که از پی تنهایی آمده و تنهایی‌ای که دنیای راوی را به هم ریخته و قلبش را افسرده کرده و روایتش را هم؛ روایتی غیرخطی و اپیزودیک که شاید حتی در خوانش اول آشفته و نامنسجم به نظر بیاید.
ذهن راویِ تنها، البته آشفته است؛ درعین‌حال نگران و مضطرب و گاهی نامنسجم. ولي شيوه‌ی روايت ويليام گس نقص ندارد و در آن خبری از آشفتگی نیست. و تکه‌های این داستان بلند که دغدغه‌ها ‌و نگرانی‌های راوی‌اند، به‌خوبی در کنار هم قرار گرفته‌اند؛ تکه‌هایی که با در کنار هم قرار دادن‌شان به یک کل منسجم خواهیم رسید؛ انسجامی غیرخطی که ذهن خواننده را برای حفظ تمرکزْ مدام به چالش می‌کشند. و این اصلاً کارکرد ذهن است؛ به‌خصوص جایی‌که ذهنی از ترس گرفتار شدن در تنهایی، وجودش را اضطراب فرا گرفته باشد؛ جایی که ذهن مدام در تلاش برای بازیابی تمرکز باشد و مدام تمرکزش از موضوعی به موضوعی دیگر منحرف شود؛ درست مثل راوی داستان «در قلب قلب کشور»: از مردم به سیاست، از کسب‌وکار به کلیسا و از تعلیم‌و‌تربیت به یک شخص و شخصی دیگر؛ نشانه‌هایی از ذهنی که آرام و قرار ندارد؛ ذهنی که چون چشمه‌ای خروشان است، در غرب میانه‌؛ در قلب قلب کشور.
راوی روایتش را از مکان به شخص می‌برد و بعد خواننده را با خود به سوی مردم می‌کشاند و بعدتر از سیاست می‌گوید و از تعلیم‌و‌تربیت و کسب‌وکار. شاید این‌که خواننده می‌داند ویلیام گس اهل داکوتای شمالی در غرب میانه‌ی آمریکا بوده -جایی‌که راوی بارها در داستان به آن اشاره می‌کند- و از کسب‌وکار و مردم و تعلیم‌و‌تربیت و کلیسا و مسائلي مربوط به زادبوم خود سخن مي‌گوید، اطلاعاتی اضافی باشد؛ چراکه او از تنهایی و فلاکت سخن می‌گوید، از «مرگ در زندگی»؛ مضامینی که از مکان و زمان بیرونند و همین درهم‌تنیدگی مسائل انسانی -دغدغه‌ها و کشمکش‌های راوی- با دغدغه‌های جمعی -‌مسائل مربوط به کشور و در رأس آن غرب میانه- است که اجازه نداده «در قلب قلب کشور» داستانی محلی باشد؛ که آن را تبدیل به داستانی جهانی کرده؛ داستانی انسانی که در هروقت ‌و هرجایی می‌تواند خواننده‌اش را تحت‌تأثیر قرار دهد.
شاید این سؤال پیش بیاید که نخ اتصال این بخش‌ها -که هرکدام خود داستانی دارد- کدام است. داستان در سی‌وشش بخش روایت شده که سی بخش به یک مکان، هوا، یک شخص، سیم‌ها، کلیسا، سیاست، مردم، اطلاعات حیاتی، تعلیم‌وتربیت و کسب‌وکار اختصاص داده شده و همه حاکی از تلقی‌های ذهن راوی‌اند که در سطح ذهنی باقی می‌مانند و شش بخش با عناوین مختلف از خانه‌ی راوی می‌گویند؛ از داستان‌های او در حال و گذشته؛ در بزرگ‌سالی و بعد از این‌که معشوقه‌اش از دنیا می‌رود و از خاطرات و دنیای کودکی، که عینی‌تر می‌شوند و دو سطح مهم و اساسی در داستان را -عینیت و ذهنیت- در هم می‌تنند. همه‌چیز حساب‌شده است و داستان روایتگر اندوه و تنهایی است؛ روایتگر مرگ تدریجیِ عشق: «این خانه‌ها اکنون مثل محرومانی که ساکن آن‌ها هستند رو به مرگند، دارند حواس‌شان را کم‌کم از دست می‌دهند.» و این تنهایی و ترس فقط در غرب میانه و در قلب قلب کشور نیست؛ در قلبی دیگر هم در حال رخ دادن است؛ در قلب شاعری که از عشق کناره گرفته و حالا چاره‌ای جز دست‌وپنجه نرم کردن با عشق ندارد؛ قلبی که گویی رو به مرگ تدریجی دارد و هرچند در پایان داستان به آهنگ «خوشا دنیا» گوش فراداده، ولی کسی کنارش نیست تا آهنگ را بشنود و باز همان قلب تنهاست و ترس از تنهایی و مرگ؛ در قلبِ قلبِ کشور.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, در قلب قلب کشور - ویلیام گس دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان کوتاه, در قلب قلب کشور, کارگاه داستان, کاوه فولادی‌نسب, ویلیام گس

تازه ها

خلق بیگانه

بالا، بالا، بالاتر

وقتی نخلستان از سایه تهی شد

تمام شهر بوی نفت می‌داد

تطور آقای مفتش

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد