کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

این گرداب درخون‌‌شده

۶ تیر ۱۳۹۸

نگاهی به رمان «خون‌خورده» نوشته‌‌ی مهدی یزدانی‌‌خرم، منتشرشده در تاریخ ۰۶ تیر ۱۳۹۸ در روزنامه‌ی اعتماد
نویسنده: زهرا علی‌پور


چهارمین اثر داستانی مهدی یزدانی‌خرم و آخرین بخش از سه‌گانه‌ی تاریخی او، شاید متفاوت‌ترین آن‌‌ها باشد. این رمان، قصه‌ی آخرین‌هاست؛ واپسین روزهای زندگی برادران «سوخته»، آخرین نبرد سرباز خراسانی، آخرین موشک‌‌ها و آخرین نفس‌ها. پسران «کریم سوخته» زندگی‌های متفاوتی دارند، اما سرنوشت‌‌شان یکی است: بی‌‌جان‌ شدن.
«خون‌خورده» را شاید بتوان داستان سرزمین همواره در جنگ‌و‌خون خاورمیانه دانست؛ سرزمین کهن و مقدس، خاستگاه یهود، مسیحیت و اسلام، که همیشه‌ی تاریخ آبستن حوادث بی‌شمار است؛ خاورمیانه‌ی در آشوب، از فتح قبه‌الصخره تا همین حوالی -سال هزاروسیصدوشصت شمسی- تا انقلاب و جنگی دوباره. داستان برادران سوخته، داستانی است ملهم از تاریخ؛ حقیقی یا خیالی‌‌اش فرقی نمی‌کند، روح سالیان دراز جنگ و خون‌‌ریزی برآن سایه افکنده. «سوخته»ها برادرانی عادی از خانواده‌ای معمولی هستند که با روایت یزدانی‌خرم خاص می‌شوند و می‌‌سوزند؛ روح‌‌های سرگردانی که ورای زمان و مکان حرکت می‌کنند، همه‌جا هستند و به‌واسطه‌ی حضورشانْ تاریخ پررمزوراز فتح بیت‌المقدس بازگو می‌شود.
رمانْ سرگذشت پنج برادر است که با حضور محسن مفتاح -دانشجوی مفلوک دانشگاه تهران و فاتحه‌خوان اهل قبور- بر سر مزار برادران سوخته روایت می‌شود؛ پنج قبر، پنج زندگی و هزاران در خون‌‌ شدن.
«خون‌‌خورده» بیانگر وقایع جامعه‌‌ی ما در سال‌های ابتدایی انقلاب و به‌‌طور مشخص تابستان ۱۳۶۰ است. ناصر سوخته: باستان‌‌شناس و عاشق، مسعود سوخته: رزمنده و نیروی تحت‌الامر مهندس چمران، منصور سوخته: عکاس وقایع انقلاب، محمود سوخته: مارکسیستِ عاشق و طاهر: کودک و معصوم. قصه‌ی یکایک برادران سوخته، جذاب و نفس‌گیر است و با هر پایان و در هر قاب، زهری تلخ و گزنده به جان خواننده می‌ریزد. صحنه‌های درخشانی مانند کشف سر جداشده‌ی یحیای نبی، لحظه‌ی جدا شدن سر سیاوش در حصر آبادان، در گور شدن محمود و انکار کردن خودش و پرواز بلند کالبد روح خالدار بر فراز بیت‌المقدس، در طول رمان کم نیستند و نویسنده بعد از هرکدام و در لابه‌‌لای روایت، با تکرار این عبارت که «تاریخ پر است از…» یادآوری می‌‌کند که این تاریخ ماست که بازگو می‌شود.
گرچه شخصیت‌هایی که در هر بخش با جزئیات و با سبک خاص نویسنده معرفی‌ می‌شوند -به‌‌دلیل تعدد- چندان به پختگی نمی‌رسند، اما کیست که «خون‌خورده» را بخواند و ماریای راهبه با زخمی باز در سینه، تهمینه‌ی مارکسیستِ بکارت‌ازدست‌داده یا پدرخاچیکِ رمان‌خوان شک‌زده را از یاد ببرد؟ مکان‌ها اگر‌چه بسیارند، اما کلیسا تم اصلی و مرکز اتفاقات است. فرقی نمی‌کند ماجرا در کجا اتفاق افتاده باشد: تهران، اصفهان، آبادان، مشهد، بیروت یا بعلبک؛ همیشه پای یک کلیسا در میان است. ایده‌های بکر و تازه در ماجراهای رمان تمامی ندارند و ماجرای هر قبر با اتفاقی تکان‌دهنده به پایان می‌رسد.
رمان «خون‌خورده» با نمادها عجین شده است. در سرتاسر قصه، جایی نیست که اثری از یک نشانه نباشد: خون، آب، قبر، صلیب، ناقوس روح، فرشته‌ی بالدار، زخم و… این نمادها هریک داستانی می‌سازند که در تاروپود تاریخ جا خوش کرده‌‌اند؛ تاریخ جنگ بر سر دین، تاریخ «موشک اسکادِ بی» -که نام الحسین را بر پیکر خود دارد- تاریخ سربازان بی‌‌سر، تاریخ کسانی که رفته‌اند و دوباره با داستان‌شان بازگشته‌اند.
«خون‌‌خورده» رمان خرده‌روایت‌های تأمل‌برانگیز است: حکایت غریب دانشجوی فاتحه‌‌خوان، قصه‌ی نسلی که سوخته، پسران ناکام در عشق و زندگی، جوانان درخون‌‌شده‌ی وطن، قصه‌ی این خاک؛ سرزمینی آشفته، خاکی دامن‌گیر؛ قصه‌‌ی مردانی که بی‌نام‌ونشان در این خاک خفته‌اند. فارغ از تکرار و واگویه‌های مکرر، آن‌‌چه در سراسر رمان جریان دارد، جنگ است و کشتاری تاریخی: پنج قبر، پدری که زکریاوار پسرانش را از کف می‌دهد، تاریخی که پر از پدران و مادرانی است که مانده‌اند و ایستاده سوخته‌اند، و برادرانی که جملگی سوخته شده‌اند.


دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا

گروه‌ها: اخبار, پیشنهاد ما, تازه‌ها, روزنامه‌ی اعتماد, نقدنامه دسته‌‌ها: پیشنهاد ما, خون‌خورده, روزنامه‌ی اعتماد, مهدی یزدانی‌‌خرم, نقدنامه

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد