کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

در پیشگاه هالیوود

۱۳ مرداد ۱۳۹۸

نویسنده: گلناز دینلی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «اوراق‌فروشی کلیولند»، نوشته‌ی ریچارد براتیگان


جنگ‌جهانی دوم به پایان رسیده و سال‌هایی است که جهان بهت‌زده درحال هضم عواقب ویرانگر دگرگونی یک‌باره‌ای است، ماحصل مدرن شدن: تکنولوژی مدرن تبدیل به یک دستگاه آدم‌کشی شده، طبیعت درحال اضمحلال و نابودی است، ارزش‌های انسانی رنگ‌ باخته‌اند و تفکر ماتریالیستی و فرهنگ وسواس‌گونه‌ی مصرف‌گرایی، انسان قرن بیستم را سخت تحت‌تأثیر خود قرار داده و زندگی‌اش را از معنا خالی کرده است.
براتیگانِ پست‌مدرن، فرزند چنین زمانه‌ای است. اندیشه و به‌تبع آن، جهان داستانی‌اش تأثیرگرفته از جهانی است که در آن زیست می‌کرده و داستان «اوراق‌فروشی کلیوْلند»، آینه‌ی تمام‌نمای چنین جهانی است. داستان در وهله‌ی اول دورنمایی از یک منظره‌ی کاریکاتوروار را پیش چشم خواننده ترسیم می‌کند؛ دورنمایی که راوی داستان با ارائه‌ی اطلاعات کلی از اوراق‌فروشی و مشتریانش برای مخاطب می‌سازد: «تا همين چندی پيش تنها اطلاع من از اوراق‌فروشی كليولند از طريق تک‌وتوک دوستانی بود كه چيزهایی از آن‌جا خريده بودند. یکی‌شان يک پنجره‌ی بزرگ خريد: قاب و شيشه و بقيه به چند دلار ناقابل. پنجره‌ی قشنگی بود. آن‌وقت سوراخی در ديوار خانه‌اش كه روی تپه‌ی پاترِرو بود كَند و پنجره را كار گذاشت. حالا ديد كاملی از بيمارستان دولتی سن‌فرانسيسكو دارد.» پنجره‌ی قدیمی زیبایی که از اوراق‌فروشی خریداری شده، شی‌ای که در گذشته حامل معنا و زیبایی بوده، در چنین جامعه‌ای و با چنین اندیشه‌ی مصرفی رایجی، رو ‌به یک بیمارستان دولتی باز می‌شود؛ طوری‌که انسان «می‌تواند عملاً فكر بيماران را درباره‌ی صبحانه‌شان بخواند: «حالم از شير به‎هم می‌خورد» و فكرشان را درباره‌ی نهار: «حالم از نخود به‌هم می‌خورد.» بعد می‌تواند غرق شدن شبانه‌ی بيمارستان را تماشا كند كه ميان دسته‌های بزرگی از جلبک‌های آجری دست‌وپا می‌زند.» با پیش‌رفتن در متن داستان، این زاویه برای مخاطب بسته‌تر شده و جزئیات بیشتری از دورنمای اولیه برایش آشکار می‌شود. به‌این‌ترتیب، خواننده با همراه شدن با جریان داستان، دید بهتری به هریک از اجزاء بزرگ و برجسته‌شده‌ی این صورت بی‌قواره پیدا می‌کند. راوی با خبردار شدن از آگهی فروش یک نهر قزل‌آلای دست‌دوم در اوراق‌فروشی، به آن‌جا رفته و مخاطب را همراه خود به درون این دنیای فانتزی غریب می‌برد؛ جایی‌که نهرها، آبشارها، گوزن‌ها، درخت‌ها و هرچیزی که زمانی ارزش و زیبایی به حساب می‌آمده، به مشتریان فروخته می‌شود؛ جایی‌که فروشنده با صدای قشنگی به استقبال مشتریان می‌آید تا جنسش را بفروشد؛ جایی‌که بلندگویی در دیوار، موسیقی ملایمی در فضا پخش می‌کند تا خاطر مشتریان آسوده باشد؛ جایی‌که تلألو نوری که از نورگیر روی دستشویی‌های دست‌دوم می‌تابد، باعث درخشش آن‌ها در چشم مشتری می‌شود: «مثل مروارید درشت مقدس فیلم‌های دریای جنوب»؛ جایی‌که گوزن –این حیوان بکر و وحشی و دست‌نیافتنی- به فروش رسیده و تمام شده. و حتی از همین ارزش‌های دست‌مالی‌شده هم دیگر چیز زیادی برای فروش باقی نمانده، جز موش؛ «صدها موش»!
راوی که از صحنه‌ی آغازین داستان و از دورنمای تپه‌های پاتررو با خواننده همراه بوده، درانتها او را با ریزترین جزء این تصویر کاریکاتوری دقیق تنها می‌گذارد: «در راه برگشت به جايي‌كه نهر ماهی قزل‌آلا را دسته كرده بودند، چشمم به حشرات افتاد. توی ساختمان فلزی پيش‌ساخته‌ای بودند كه فوت‌مربعی هشتاد سنت می‌فروختندش. تابلويی روی درش بود. نوشته بود: حشره.»
یکی از ویژه‌ترین مشخصه‌های این اثر، کیفیت نمادینی است که جزء لاینفک داستان‌های فانتزی به حساب می‌آید. المان‌ها و ادوات صحنه‌ای که براتیگان برای چیدمان داستانش از آن‌ها استفاده کرده، هریک حامل معنا و نماینده‌ی چیزی در جهان واقعی هستند. اما هنر براتیگان آن‌جاست که داستان را طوری طراحی کرده که دانستن یا ندانستن معنای دقیق این نمادها، خللی در فهم خواننده نسبت‌به معنای اثر ایجاد نمی‌کند. آنچه واضح است این است که در پایان داستان، مخاطب با تصویری نمادین و قابل درک و تعمیم به جهان واقعی‌اش برجا می‌ماند که ذهن او را برای مدت‌ها به خود مشغول می‌دارد.
براتیگان باهوشمندی، پست‌مدرنیسمی را که در ابتدای شکل‌گیری، واکنشی قهرآمیز به مدرنیسم بود، تبدیل به ابزاری برای اعتراض و انتقاد به تبعات آن می‌کند. حالا دیگر جدیت و چهارچوب‌های نامنعطف رایج مدرنیستی، در آثار براتیگان کنار گذاشته شده و جایش را به عدم‌جدیت داده؛ عدم‌جدیتی که نه زاده‌ی بی‌مایگی و مسخرگی، که شکلی از فرارَوی از مرز قالب‌های سخت‌گیرانه‌ی مدرنیستی و درانداختن طرحی نو برای کنشگری، اعتراض و انتقاد است. همین هم هست که این تصویر طنز کاریکاتوروار بیش‌از هر انتخاب جدی مدرنیستی دیگری برای انتقاد به فرهنگ ماتریالیستی حاکم و رؤیای بیمارگونه‌ی «بهشت آمریکایی» که گریبان جامعه‌ی براتیگان را گرفته بوده، هوشمندانه و تأثیرگذار به نظر می‌رسد.

گروه‌ها: اخبار, اوراق‌فروشی کلیولند - ریچارد براتیگان, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: اوراق فروشی کلیلوند, جمع‌خوانی, داستان کوتاه, ریچارد براتیگان, کارگاه داستان‌نویسی, کاوه‌ فولادی نسب

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد