کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

مرگ وجدان

۲۸ مرداد ۱۳۹۸

نویسنده: زهرا آهنگران
جمع‌خوانی داستان کوتاه «تعقیب»۱، نوشته‌ی جویس کارول اُوتس۲


جویس کارول اُوتس، نویسنده‌ی پرکار آمریکایی نیمه‌ی دوم قرن بیستم است که در داستان‌هایش مانند کارور، روایتگر زندگی شهری معاصر است و به تأثیرات زندگی شهری در روح و روان آدمی می‌پردازد. اوتس که دریافته زیربنای هر جامعه‌ای کودکان و نوجوانان آن هستند، در داستان‌هایش زندگی آن‌ها را به‌تصویر می‌کشد و تأثیر آن‌ها را در شکل‌گیری جامعه روایت می‌کند و بی‌راه نیست که او را بانوی فرهیخته‌ی ادبیات معاصر نامیده‌اند. شخصیت اصلی در بسیاری از داستان‌های او دختران کودک و نوجوان هستند. او روی دوره‌ای از زندگی که وجدان (سوپر ایگو) آدمی در‌ حال شکل‌گیری است و خانواده و جامعه نقش مهمی در پرورش آن دارند، تأکید می‌کند. اوتس با به‌تصویر درآوردن جامعه‌ی مدرن آمریکایی و به‌تبع آن، خانواده‌هایی که محصول این مدرنیته هستند، در داستان‌هایش به نقد مدرنیته می‌پردازد.
در داستان «تعقیب»، با روای سوم‌شخص محدود به ‌ذهن شخصیت اصلی داستان، که دختر نوجوانی سیزده‌ساله است، خواننده به گردش در فضای شهری در یک آخر هفته می‌رود. داستان با این جمله شروع می‌شود: «دشمن ناپیدا در زمینی باز درحال فرار است.» اوتس ازهمان‌ابتدا، خواننده را به میانه‌ی داستانی دلهره‌آور با تم تعقیب‌وگریز پرتاب می‌کند. در ادامه، خواننده با توصیف‌های اوتس از مکان‌هایی که گرچن و موجودی که در تعقیب اوست، به آن‌ها سر می‌زنند، با داستان همراه می‌شود. در اواسط داستان، جای تعقیب‌کننده و تعقیب‌شونده عوض می‌شود و سؤالی که به‌ذهن خواننده می‌آید این است که گرچن واقعاً در تعقیب کیست و چرا؟ فضاسازی موجود در داستان، جامعه‌ای را برای ما به‌تصویر می‌کشد که ویرانه است؛ بزرگ‌راه‌های گِلی و ساختمان‌های نیمه‌کاره، جاده‌های بدون‌‌پیاده‌رو و پنجره‌های شکسته، نمایشگر شهری ویران است، در‌حال‌تباهی. و طبعاً جامعه‌ی روبه‌تباهی، خانواده‌های تباهی هم دارد. وقتی گرچن مادرش را در فروشگاه می‌بیند، مادر اصلاً متوجه او نمی‌شود. در انتهای داستان هم گرچن وارد خانه‌ا‌ی خالی‌ می‌شود که با توصیف‌های نویسنده، ما هم به‌عنوان خواننده، سردی آن را احساس می‌کنیم. مادر همچنان سرگرم خرید است و پدر به‌تنهایی به تفریح خارج‌ازشهر رفته. گرچن تنهادرخانه کوکاکولایی را از یخچال برمی‌دارد و به‌تماشای فیلم خشنی که بارها آن را دیده، مینشیند.
اوتس درظاهر داستانی را برای ما روایت می‌کند که از خیابان‌ها و فروشگاه‌ها می‌گوید، اما در لایه‌ی عمیق‌تر با نشان دادن زشتی‌های فضای شهری و ازبین رفتن طبیعت، تأثیر این فضا بر روان دختر نوجوانی را نشان می‌دهد که خشونت و قساوت جایگزین امیال انسان‌دوستانه‌ی او ‌شده‎اند؛ گویی «دشمن ناپیدا» ساخته‌ی ذهن مغشوش دخترک است و حتی این را به‌ذهن خواننده می‌آورد که شاید همان وجدان او باشد؛ وجدانی که وقتی از فروشگاه دزدی می‌کند، برای دخترک به‌نشانه‌ی تهدید انگشت تکان می‌دهد؛ وجدانی که انگار در این جامعه دیگر کاربردی ندارد و باید ازبین برود. همین است که وقتی دشمن ناپیدا با ماشینی تصادف و خون‌ریزی می‌کند، گرچن خوشحال از دیدن خون‌ر‌یزی او، محل سگ هم به او نمی‌گذارد.
اوتس با روایت داستانی متمرکز روی مسائل روانی و با استفاده از فضاسازی شهری، از شکل‌گیری جامعه‌ای می‌گوید که در آن طبیعت ازبین رفته و خشونت جایگزین وجدان آدمی شده.


۱. Stalking
۲. (Joyce Carol Oates (1938

 

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, تعقیب - جویس کارول اُوتس دسته‌‌ها: تعقیب, جمع‌خوانی, جویس کارول اُوتس, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, کاوه فولادی‌نسب

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد