کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

آری‌گویی به زندگی

۱۰ شهریور ۱۳۹۸

نویسنده: فاطمه زاهدی‌تجریشی
نگاهی به رمان «دوازده نُت برای سکوت»، نوشته‌‌ی کیوان صادقی منتشر شده در تاریخ ۰۷ شهریور ۱۳۹۸ در روزنامه‌ی اعتماد


«دوازده نت برای سکوت» اولین اثر کیوان صادقی است که در قالب یک مجموعه‌داستان به‌هم‌پیوسته در سال ۱۳۹۷ توسط نشر نیماژ وارد بازار کتاب شد. راویِ تمام دوازده داستان، مهاجری افغان با نام «شیراحمد» است که به‌عنوان نگهبان ساختمانی درحال‌ساخت در محله‌ی اعیان‌نشینی در تهران کار می‌کند. داستان‌ها به‌ترتیب و با عنوان قصه‌ی اول، قصه‌ی دوم، قصه‌ی سوم الی قصه‌ی دوازدهم نام‌گذاری شده‌اند و هریک ماجرایی مستقل را روایت می‌کنند. آنچه موجب پیوستگی داستان‌ها می‌شود، راوی یکسان هر دوازده داستان، معدود شخصیت‌های تکراری داستان‌ها و بستر جغرافیایی ثابتی است که روایت‌ها در آن شکل گرفته‌اند. در بیشتر قصه‌ها، شیر احمد ناظر اتفاق و ماجرایی مستقل است که برای شخصی دیگر اتفاق افتاده. آدم‌های داستان‌ها، افراد مختلفی از قشرهای گوناگون جامعه‌ی ایران و افغانستان هستند که به‌طریقی گذارشان به ساختمان نیمه‌کاره و اتاقک شیراحمد می‌افتد و هریک روایتی جداگانه­ را در این ساختمان و گاهی بیرون از آن رقم می‌زنند. بیشتر اوقات راوی تنها شاهد ماجرا است و به‌ندرت -در قصه‌ی ششم و هفتم- با توجه به قدرت درک خود از مسائل، بر مسند قضاوت می‌نشیند. اگرچه نویسنده تلاش کرده در بعضی داستان‌ها همانند قصه‌ی اول و دوازدهم راوی را از حالت انفعال خارج کند، اما درنهایت، داستان‌های این مجموعه نه ماجراهای شیراحمد، که ماجراهای مهاجران غیرقانونی، اعضای غیررسمی گروه‌های تندروِ مذهبی، مهندسان ساختمان، صاحب‌خانه و پسرش، آهنگر و بنا و نقاش و غیره هستند. همین تعدد شخصیت‌ها گاهی فرصت شخصیت‌پردازی مناسب را از نویسنده می‌گیرد، و داستان تنها بر پایه‌ی حوادث بنا می‌شود؛ امری که موجب شده برخی داستان‌ها تا حد روایت‌های حوادث روزنامه‌ای تنزل یابند و برخی به‌سمت خاطره‌­نویسی پیش روند.
آنچه در اغلب قصه‌ها به چشم می‌آید، فقر و فلاکتی بی‌پایان است که گریبان آد­م‌ها را گرفته. در «دوازده نت برای سکوت»، فقر و فلاکتْ آدم‌ها را به هم نزدیک کرده، سر یک سفره نشانده، درد­دل‌شان را باز کرده و همدلی و همدردی‌شان را برانگیخته است. انسانی که قامت برای نماز می‌بندد، با آن‌‌که صورت و گردنش مدام از مستی پیاله‌ها سرخ است و آن دیگری که پای منقل به چرت می‌افتد، همه بر گرد یک آتش جمع می‌شوند. آن‌که برادرش را در عملیات انتحاری از دست داده و آن دیگری که برادرش اسیر داعش است، نیز با همین عامل مشترک کنار هم می‌نیشنند: فقر و ناچاری. بااین‌وجود، شخصیت‌های «دوازده نت برای سکوت» مستأصل نیستند و در همه‌ی آن‌ها بارقه‌ی امید و تلاش برای رهایی از وضعیت موجود دیده می‌شود.
«دوازده نت برای سکوت» به‌نوعی روایتگر مرگ است. تقریباً همه‌ی آدم‌هایی که به قصه‌ها پا می‌گذراند، به‌طریقی با پدیده‌ی مرگ  -خواه مرگ خود و خواه مرگ عزیزی- دست‌وپنجه نرم می‌کنند؛ مثلاً در انتهای قصه‌ی اول، ناصر که پشت وانت نشسته با تانکر تصادف می‌کند و می‌سوزد، و در انتهای قصه‌ی ششم، عادل در مطب معشوقه‌ی سابقش جان می‌دهد. مرگ، حادثه‌ای است که معمولاً در انتهای داستان پیش می‌آید و در داستان بعدی هیچ ردپایی از خود به جا نمی‌گذارد؛ گویی زندگی آن‌قدر در جریان است که می‌توان مرگ را در داستان بعدی نادیده­ گرفت و روایتی جدید از زندگی ارائه داد. این آری‌گویی به زندگی خودش را در بارگذاشتن آبگوشت، بلند شدن بخار عدس‌پلو، بالا رفتن دود سفید جگر و دنبه‌ی کبابی، گوران‌خوانی مرد کُرد، جیب‌های پرپول کارگران، خرید عید، چرخش فصل‌ها در داستان و حتی عنوان کتاب، که به‌نوعی نشانگر دوازده ماه سال است، نشان می‌دهد. تمنا و تقلای حفظ زندگی، در آخرین داستان و زمانی که شیراحمد مشغول به کار جدیدی در محل دپوِ سنگ‌قبرها می‌شود، به بهترین نحو نشان داده شده است. او به‌واسطه‌ی حمل سنگ‌قبرها، ارتباط تنگاتنگی با مسئله‌ی ­مرگ برقرار می‌کند، اما همچنان به زندگی امیدوار است؛ این امید با عبور زنی، که دامن سرخش از زیر مانتوی سیاه بیرون زده، در شب نشان داده می‌شود. اگرچه راوی موقعیت مناسبی را برای زن توصیف نمی‌کند، اما باید پذیرفت که زندگی علی‌رغم همه‌ی سیاهی‌ها در جریان است؛ درست مانند سطر پایانی کتاب که می‌توان خط نور ماشین‌ها را از پشت درخت‌های افرا دید.

 

 

گروه‌ها: اخبار, پیشنهاد ما, تازه‌ها, روزنامه‌ی اعتماد, نقدنامه دسته‌‌ها: پیشنهاد ما, دوازده نت برای سکوت, روزنامه اعتماد, کیوان صادقی, نقدنامه

تازه ها

راه بلند آزادی

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

مقایسه‌ی تطبیقی دو داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده» و «بورخس و من»

جمال‌زاده‌ای که اخوت ازنو آفرید

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد