کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

«در دنیای تو ساعت چند است؟» *

۱۳ مهر ۱۳۹۸

نویسنده: سام حاجیانی
نگاهی به رمان «هشت و چهل‌وچهار»، نوشته‌ی کاوه فولادی‌نسب


«داستان این ساعت فقط داستان یک ساعت نبود، داستان عشق بود.»
زمان مفهومی است اسرارآمیز؛ یکی از مفاهیمی که عدم قطعیت ‌و سیالیت را به‌خوبی در ذهن تداعی و در یاد ماندگار ‌می‌کند و هر بار بسته به مکان و حس‌وحال، شکلی تازه به‌خود می‌گیرد؛ گاهی «از معنا تهی می‌شود» و گاهی «معنایی دیگرگون پیدا می‌کند». همین سیالیت زمان به سیالیت معنای پدیده‌ها -عشق، نفرت یا…- سرایت می‌کند؛ سياليتي كه در بندبندِ رمان «هشت و چهل‌وچهار» نوشته‌ی کاوه فولادی‌نسب جریان دارد؛ به‌خصوص در ساختار روایت که با رفت‌وبرگشت‌ها و تکرارهای به‌جا، فرمی غیرخطی پیدا کرده و هم‌راستا با مضمون داستان -عدم قطعیت پدیده‌ها- سیال و روان شده است. نویسنده در این رمان باظرافت، از زمان به‌عنوان عنصری اساسی برای نمایش عدم قطعیت بهره گرفته است.
در «هشت و چهل‌وچهار» زمان اهمیتی محوری در معناسازی دارد و فولادی‌نسب برای هرچه بهتر به‌تصویر کشیدن و انسجام بخشیدن به فرم و معنا، شخصیتی خیال‌پرداز را برگزیده. نیاسان زمانی شخصیتی است عاشقِ پرسه زدن در خیابان‌های امروز «پایتختی خاورمیانه‌ای» و شیفته‌ی غوطه خوردن در گذشته؛ خیابان‌هایی که دیگر شبیه روزهای کودکی‌اش نیستند: «]منوچهری[ دیگر آن منوچهری بچگی‌هایش نبود، اما نیاسان هنوز دوستش داشت.» خیابان‌هایی که هنوز دوست‌شان دارد، ولی ناهنجاری‌های‌شان هم از نظر نیاسان پنهان نمی‌مانند؛ نیاسانی که عاشق تهران و تجریش و منوچهری‌اش است، ولی گاهی یکی‌شان را می‌گذارد برای دیگری: «لاله‌زار را گذاشت برای الکتریکی‌ها و موتوری‌ها و پیچید توی منوچهری.» نه‌فقط لاله‌زار و تجریش و منوچهری که خیابان‌ها و مردمانش را می‌گذارد برای هم، و خودش، تنها، در زمان پرسه می‌زند؛ پرسه‌ای که خستگی در آن جایی ندارد و فقط به گذشته دل‌بسته‌ترش می‌کند. در پرسه‌های زمانی‌ِ نیاسان، زمانْ معلق است؛ تعلیقی که داستان «هشت ‌و چهل‌وچهار» را خواندنی می‌کند و خواننده را نیز تا پایان میان خیال و واقعیت نگه می‌دارد؛ درست تا هشت و چهل‌وچهار دقیقه‌ی صبح که لحظه‌ای مهم در رمان است؛ لحظه‌ای معلق میان دنیاها؛ لحظه‌ای که نه در این دنیا است و نه در دنیایی دیگر؛ لحظه‌ای که هم در این دنیا است ‌و هم در دنیاهایی دیگر که به‌خوبی در رمان ساخته شده‌اند.
«هشت و چهل‌وچهار» روایت گشت‌وگذار نیاسان در تهرانِ امروز است، در کنار مرور خاطرات گذشته. ولی این همه‌ی داستان نیست و از همان سطرهای آغازین رمان، اهمیت زمان به‌چشم می‌خورد: «نیاسان مجرد بود. نیاسان مجرد است.» فعل بودن در خط زمان صرف می‌شود؛ در گذشته و حال. این فقط نشانه‌ای از تسلط نویسنده بر دستور زبان و قواعد زمان نیست، بلکه خبر از خلق دنیاهایي مي‌دهد که گویی هم‌راستا به حیات‌شان ادامه می‌دهند؛ دنیاهایی که باظرافت و با استفاده از نمایش دقیقِ سیالیت زمان و مرور خاطرات سه نسل به‌تصویر کشیده شده‌اند؛ دنیاهایی که نویسنده به‌واسطه‌ی راوی سوم‌شخص داستان، آن‌ها را نزدیک به ذهن نیاسان -وارث امر‌وز خانواده‌ی ساعت‌ساز زمانی- خلق کرده ‌و هرکدام ساعت خود را دارند، و ساعت‌هایی که هرکدام راه‌ورسم خود را: «وقت‌هایی که با معشوق سپری می‌شوند، عین باد می‌گذرند» و گاهی «کش می‌آیند و انگار قرار نیست هرگز تمام شوند». بااین‌حال داستان «هشت و چهل‌وچهار»، فقط داستان زمان نیست، داستان عشق است که پایانی بر آن مترتب نیست. داستان عشق در دنیاهایی که ساعت‌شان هرچه باشد و عقربه‌هاشان روی هر عددی ایستاده باشند، از معنا هم که تهی شده باشند، از عشق تهی نمی‌شوند؛ از عشقی که «هرگز نمی‌میرد، تنها از شکلی به‌شکل دیگر تبدیل می‌شود.»

نگاهی به رمان «هشت و چهل‌وچهار»، نوشته‌ی کاوه فولادی‌نسب
عکس: آزاده شریعت

* نام فیلمی از صفی یزدانیان.

گروه‌ها: اخبار, از نگاه دیگران, تازه‌ها, هشت و چهل‌وچهار دسته‌‌ها: کاوه فولادی‌نسب, هشت و چهل‌وچهار

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد