کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

رمان؛ عرصه‌ی آزادی

۱۹ آبان ۱۳۹۸

نویسنده: سام حاجیانی
نگاهی به رمان «فرمان ششم یا یک روایت دست‌اول از سوم‌‌شخص مقتول»، نوشته‌ی مصطفی انصافی منتشر شده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۹۸ در روزنامه‌ی اعتماد


عدم‌قطعیت، چندصدایی در روایت و شکستن مرزهای میان خیال ‌و واقعیت از ویژگی‌های مهم ادبیات پست‌مدرن است. ازاین‌نظر می‌توان رمان «فرمان ششم یا یک روایت دست‌اول از سوم‌‌شخص مقتول»، نوشته‌ی مصطفی انصافی را در شمار رمان‌‌های پست‌مدرن آورد؛ رمانی که عدم‌قطعیت از نامش آغاز می‌شود و این عدم‌قطعیت تا پایان داستان با نویسنده، خواننده و شخصیت‌ها همراه است. داستان در شیوه‌ی روایت جریانی پرخون ‌دارد. اوایل رمان، جایی در فصل چهارم، امیرعلی -شخصیت اصلی داستان- از قول نویسنده‌ای آمریکایی نقل می‌کند که «رمان عرصه‌ی آزادی است، عرصه‌ی دموکراسی است. رمان جمهوری شخصیت‌هاست». دومین رمان مصطفی انصافی اثری است در ستایش آزادی -مخصوصاً آزادی در روایت و بیان- و نکوهش تک‌صدایی و اقتدار؛ رمانی که دموکراسی و جمهوری شخصیت‌ها برایش اهمیت دارد و گویی اعتراضی است به ساختارهای اقتدارگرا که فردیت و آزادی انسان را تاب نمی‌آورند، دست به کشتن می‌زنند و هرکس را که بخواهد فکر کند یا برخلاف جریان رایج حرکت کند، حذف می‌‌کنند. مصطفی انصافی در رمان دوم خود، از فرم روایت باظرافت بهره گرفته و با استفاده از چند تمهید اصلی، به شبکه‌ی معنایی اثرش انسجامی خواندنی بخشیده و از اهمیت آزادی نوشته است.
شخصیت اصلی رمانْ نویسنده است و از آغاز تا پایان، خود را محبوس در چنگال سلطه می‌بیند؛ چه این سلطه از جانب ساختاری باشد که دوست شاعرش را به‌دلیل نظر و شعرش برای همیشه از صحنه‌ی روزگار حذف می‌کند و چه از جانب پدرش که کشمکشی مدام با او دارد: «فکر کرد مهم‌ترین وظیفه‌ی هرکس در زندگی این است که از خودش، از آزادی و فردیتش دربرابر پدرش محافظت کند.»
داستان در کابوس‌های امیرعلی آغاز می‌شود: «دیشب دوباره کابوس دیدم. دوباره داشتند شکنجه‌ام می‌کردند.» کابوس‌هایش همیشه با شکنجه همراهند و توان فکر کردن و نوشتن و زندگی را از او می‌گیرند. دوستش به او پیشنهاد می‌‌دهد که یونگ بخواند و رؤیاهایش را تحلیل کند. گفتن از رؤیا و کابوس منحصر به بخش اول رمان نیست. بخش‌های دیگری هم هستند که میان خیال و واقعیت، و در فضایی وهم‌آلود و رؤیاگونه روایت می‌شوند (مثل بخش درخشان «کلیات مصور عشقی»). این ویژگی در رمانْ تبدیل به تمهید مهم و کارآمدی برای به‌تصویر کشیدن عدم‌قطعیت و سیالیت میان داستان و واقعیت شده است.
نویسنده در این رمان هم مثل رمان اولش، «تو به اصفهان بازخواهی گشت»، داستان را ازخلال اتفاق‌های تاریخی روایت کرده. با این تفاوت که اولی اثری واقع‌گراست -که میان سال‌های جنگ‌جهانی دوم، مهاجرت لهستانی‌ها به ایران، و تابستان هشتادوهشت اتفاق می‌افتد- اما دومی پست‌مدرن است و نه‌چندان پایبند به واقعیت؛ با رفت‌وبرگشت‌هایی میان دوران آغاز سلطنت رضاشاه، پاییز هفتادوهفت، داستان کشته شدن میرزاده‌ی عشقی ‌و لیلای قصه‌ی امیرعلی، که او هم شاعر است. صحبت از تاریخ‌هایی است که در صدساله‌ی اخیر ایران مهمند؛ به‌خصوص وقتی‌ که پای اقتدارگرایی، اهمیت فردیت ‌و آزادی درمیان باشد. نویسنده از این‌همانیِ میان میرزاده‌ی عشقی و لیلا که در راه آزادی کشته شده‌اند، به‌عنوان تمهیدی دیگر برای نمایش تمنای آزادی و رد اقتدارگرایی استفاده کرده است.
تمهیدِ دیگر نویسنده -شاید مهم‌ترین تمهید او- تغییر متناوب و به‌‌جای راوی است. بخش‌هایی از داستان از زبان امیرعلی و به‌سیاق اول‌‌شخص روایت می‌شود و بخش‌هایی دیگر از آن به‌سیاق سوم‌‌شخص و نزدیک به ذهن او. حتی لیلا هم روایت خودش را دارد و گاهی تشخیصِ نویسنده‌ی واقعی -مصطفی انصافی- از نویسنده‌ی داستانی -امیرعلی اشرفی- که ازقضا او هم مشغول نوشتن رمان دومش است، مشکل می‌شود. به‌‌نظر می‌‌رسد این کاری است که انصافی خواسته در رمان دومش انجام دهد: ازبین بردن مرزهای میان داستان و واقعیت، و دادن اختیار به تمام شخصیت‌ها برای شریک شدن در روایت. همه‌ی این کارها همان‌طور‌که امیرعلی در مؤخره‌ی رمان اعتراف می‌کند، درراستای «خلق جهانی خیالی است که در آن انسان‌ها آزادند، فکرکننده و تصمیم‌گیرنده و عمل‌کننده‌اند.» در بخش دیگری از کتاب، وظیفه‌ی خطیر روایت بر دوش روزنامه‌هاست؛ مطبوعاتی که شاید درنهایت بتوانند به‌دور از قضاوت، تکه‌های مفقود پازل «فرمان ششم…» را کنار هم بچینند و معمای رمان را حل کنند؛ رمانی که عرصه‌ی آزادی، تکثر و چندصدایی است و برای متعهد بودن به این ادعا، به‌اندازه‌ی شخصیت‌هایش راوی و راویت دارد. «فرمان ششم…» تصویری قابل‌تأمل از نظامی اقتدارگرا و پدرسالارانه به‌دست می‌‌دهد؛ تصویری که می‌خواهد روایت همه‌ی آدم‌‌های داستان را خوب بشنود و جمهوری شخصیت‌ها باشد.

گروه‌ها: اخبار, پیشنهاد ما, تازه‌ها, روزنامه‌ی اعتماد, نقدنامه دسته‌‌ها: پیشنهاد ما, روزنامه‌ی اعتماد, فرمان ششم یا یک روایت دست‌اول از سوم‌‌شخص مقتول, مصطفی انصافی, نقدنامه

تازه ها

راه بلند آزادی

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

مقایسه‌ی تطبیقی دو داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده» و «بورخس و من»

جمال‌زاده‌ای که اخوت ازنو آفرید

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد