کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

بوم‌رنگ

۲۴ آذر ۱۳۹۸

نویسنده: سپیده بیگدلی
نگاهی به رمان «کوچه‌مرجانی‌ها»، نوشته‌ی سپیده ابرآویز منتشر شده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۹۸ در روزنامه‌ی اعتماد


رمان «کوچه‌مرجانی‌ها» نوشته‌ی سپیده ابرآویز، در سال ۱۳۹۷ توسط نشر نیستان منتشر شد. این رمان راوی زندگی اهالی کوچه‌ای به نام مرجان است؛ آدم‌هایی که جز سکونت در کوچه‌ی مرجان، نقطه‌ی مشترک دیگری به نام جنگ هم دارند؛ نقطه‌ی مشترکی که ناخودآگاه اهالی کوچه را به یکدیگر نزدیک می‌کند و خاطره‌ها و ترس‌های مشترکی می‌سازد. نویسنده در این رمان از زاویه‌ی کمتردیده‌‌شده‌ای به جنگ پرداخته؛ به آثار جنگ در زندگی آدم‌هایی که شاید به‌طور مستقیم درگیر جنگ نبوده‌اند، اما سایه‌ی سنگین آن را تا آخر عمر با خود این‌طرف‌وآن‌طرف می‌برند و هرچقدر هم که از آن دور می‌شوند، نمی‌توانند از مدار این بوم‌رنگ فرار کنند.
محور اصلی داستان برپایه‌ی زندگی سه زن است که از سال‌ها پیش در کوچه‌ی مرجان دوست و همسایه بوده‌اند. داستان از زبان یکی از این سه زن، ستاره، روایت می‌شود و دربین کشمکش‌های ذهنی او، به زندگی اهالی کوچه‌ی مرجان در سال‌های جنگ و بعداز آن می‌پردازد. ستاره زن میان‌سالی است که با مرگ دوستش، شکوفه، تصمیم می‌گیرد کوچه‌ی مرجان را ترک کند. ستاره جایی همان ابتدای داستان می‌گوید: «شکوفه را صبح گذاشتیم زیر خاک، کوچه و من، بعداز مردن شکوفه، باهم کاری نداریم، همه‌ی کوچه‌مرجانی‌های آن‌سال‌ها رفتند، حتی نگار…»
نویسنده ازخلال خاطرات ستاره، بقیه‌ی شخصیت‌های داستان‌ را معرفی می‌کند. شخصیت‌های داستان اکثراً زن‌های تنها هستند؛ زن‌هایی که هریک به‌نوعی در آشوب و وهم روزهای جنگ به‌دنبال آرامش می‌گردند. سه شخصیت اصلی داستان، ستاره، شکوفه و نگارند؛ دخترهای جوانی که هریک راوی قشر خاصی از زنان هستند. ستاره زن رؤیا‌پرداز و درون‌گرایی است که ترس‌ها و تنهایی‌های دوران کودکی‌اش را پشت داستان‌هایش مخفی می‌کند و با بازگشت به گذشته، داستان را روایت می‌کند. نگار برخلاف ستاره، جسور و بلندپرواز است و می‌تواند چشم روی زمزمه‌های زن‌های کوچه‌ی مرجان درمورد مادرش، نیر، ببندد. شکوفه برعکس بقیه‌ی زن‌های کوچه، زنی معمولی است؛ زنی عاقل و فداکار و مادری تمام‌عیار؛ نمونه‌ای کامل از مادری که ستاره تمام عمر در حسرت داشتنش بوده‌‌‌. مردهای داستان هم هریک به‌نوعی در کشمکش با سایه‌ی جنگند: یکی داوطلبانه به جنگ می‌رود. دیگری هر شب با ترس از خواب می‌پرد و این ترس تا جایی پیش می‌رود که تصمیم می‌گیرد کشور را ترک کند. فصل مشترک تمام شخصیت‌های داستان تنهایی‌ است.
نویسنده با روایت سرنوشت شخصیت‌ها در سال‌های بعدازجنگ، رد پای آن را طی زمان نشان می‌دهد؛ رد پایی که هرگز از زندگی نسل جنگ پاک نمی‌شود و هرچقدر هم که از آن دور شوند، مانند بوم‌رنگی به خودشان برمی‌گردد. شخصیت‌های داستان مصداق این نوشته از الکسیویچ هستند: «ما جهان بدون جنگ را نمی‌شناختیم، دنیای جنگ تنها دنیایی بود که با آن آشنا بودیم و مردمان جنگ تنها مردمانی که می‌شناختیم‌شان. من امروز هم جهان و مردمی جز این نمی‌شناسم. آیا جهان و مردم غیرجنگی زمانی وجود خارجی داشته‌اند؟»
اهالی کوچه‌ی مرجان جایی در پناهگاه‌ها، در حمله‌های شبانه، در چسب‌های ضربدری به‌هم پیوند خورده‌اند. زندگی زیر سایه‌ی جنگ و آشفتگی، هرکدام از شخصیت‌‌ها را به‌سمتی می‌برد، ولی آن‌ها نمی‌توانند از زیر بار خاطرات کوچه‌ی مرجان خلاص شوند.
«کوچه‌مرجانی‌ها» درعین پرداختن به جنگ، به زندگی پنهان پشت جنگ هم می‌پردازد؛ به عشق، تنهایی، به روابط و احساساتی که پشت پرده‌ی جنگ درجریان بوده‌اند و غالباً دیده نمی‌شده‌اند. این رمان راوی بخش مهمی از تاریخ است که می‌تواند مخاطبان را از قشرها و نسل‌های متفاوت، به کوچه‌ی مرجان ببرد و در وهم روزهای جنگ شریک کند.

گروه‌ها: اخبار, پیشنهاد ما, تازه‌ها, روزنامه‌ی اعتماد, صدای دیگران, نقدنامه دسته‌‌ها: پیشنهاد ما, روزنامه‌ی اعتماد, سپیده ابرآویز, کوچه‌مرجانی‌ها, نقدنامه

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد