کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

آدم‌های اشتباهی

۱۱ خرداد ۱۳۹۹

نویسنده: سام حاجیانی
نگاهی به مجموعه‌داستان «نقطه» نوشته‌ی آذردخت بهرامی، منتشرشده در تاریخ ۰۸ خرداد ۱۳۹۹، در روزنامه‌ی اعتماد


«نقطه» تازه‌ترین اثر آذردخت بهرامی، شامل شش داستان کوتاه است که بین سال‌های ۸۰ تا ۹۶ نوشته و در زمستان ۱۳۹۸ توسط نشر چشمه منتشر شده است. موضوع محوری داستان‌های این مجموعه روابط زناشویی است؛ روابطی با چالش‌های زیاد که به نظر می‌رسد بهرامی با زیروبم آن‌ آشناست و چالش‌هایش را به‌خوبی می‌شناسد؛ شناختی که می‌توان آن را در جزئیات دقیقی که داستان‌ها به‌کمک آن‌ها طراحی و نوشته شده، مشاهده کرد.
شش داستان این مجموعه روایتگر وجوه مختلف روابطی شکننده و آسیب‌پذیر است که روی خطی باریک بین عشق و بی‌وفایی حرکت می‌کنند؛ خطی که باظرافت، دروغ و اعتماد را ازهم جدا می‌کند؛ روابطی که اغلب آدم‌های دو طرف آن اشتباهی‌اند و خودشان هم نمی‌دانند آن‌جا چه می‌کنند و از این رابطه چه می‌خواهند. نگاه نویسنده به این موضوعات و تمهیداتی که به کار گرفته تا شکنندگی روابط و اشتباه بودن آدم‌های آن را ترسیم کند، قابل‌توجه است.
داستان «نقطه» از حسادت و عدم صداقت بین زن و شوهر می‌گوید و وزن عمده‌ی آن به دوش گفت‌وگوی زن و مردی در یک ماشین است؛ فضای بسته‌ای که در ایجاد حس التهاب و نمایش بحرانی که این رابطه را فراگرفته، مؤثر است. در آغاز این داستان، نویسنده در پانویس اشاره می‌کند که «رعایت نکردن علائم سجاوندی در این داستان عمدی است»: تمهیدی در جهت ساختن ریتم و لحن داستان و همان فضای ملتهب، که با موضوع و درون‌مایه‌ی داستان هماهنگی چشمگیری برقرار کرده.
داستان «شوهران نازنین» که از عنوانش هم می‌توان حدس زد، از بی‌وفایی می‌گوید. این بار فضایی که نویسنده برای روایت داستانش انتخاب کرده یک باشگاه زنانه است و بازهم بیشترین بار پیشبرد داستان روی دوش گفت‌وگوهاست.
آذردخت بهرامی هم گفت‌وگونویس خوبی است و هم در ساختن فضاها و صحنه‌های خاص و مرتبط با موضوع و درون‌مایه‌ی داستان‌هایش (مثل مهمانی و باشگاه و آرایشگاه) معمولاً استادانه عمل می‌کند. در داستان‌های این مجموعه با روابطی آسیب‌پذیر روبه‌روییم که نویسنده برای به تصویر کشیدن آن، با ظرافت از گفت‌وگو و فضاسازی بهره می‌گیرد. بهرامی به‌کمک دیالوگ، خود را از قضاوت کردن هرکدام از طرفین ماجرا و رفتارهای‌شان کنار می‌کشد و تا جای ممکن، همچون دوربینی اتفاقات را ازخلال همین گفت‌وگوها روایت می‌کند و تصویری را می‌سازد که خواننده به‌واسطه‌ی دیدن آن با پرسش‌های زیادی روبه‌رو شود.
داستان‌های دیگر این مجموعه هم در فضاهایی بسته روایت می‌شوند. علی‌رغم روساخت ساده و طنزآلود زبان، که از ویژگی‌های مهم داستان‌های بهرامی است، فضا همواره ملتهب است و بی‌وفایی و بی‌اعتمادی همواره محتمل. این بی‌اعتمادی در کوتاه‌ترین داستان این مجموعه هم دیده می‌شود؛ داستانی که شاید به‌نوعی بتوان آن را ازلحاظ موضوع و درون‌مایه، نماینده‌ی داستان‌های دیگر و بیانیه‌ای برای معرفی‌شان به حساب آورد: داستان «۲۵ کلمه». «از شرکتِ ارتباط سالم تماس می‌گیرم. ماه پیش همسر شما دستگاه شنود از ما خریده. شما نمی‌خواین یه جی‌پی‌اس از ما بخرین که کنترلش کنین؟» این داستان بیست‌وپنج‌کلمه‌ای به‌خوبی نشان می‌دهد وقتی از مجموعه‌داستان «نقطه» حرف می‌زنیم، دقیقاً از چه حرف می‌زنیم. داستان‌های این مجموعه همچون دستگاه شنودی است که گفت‌وگوهای درون و بیرون خانه را ضبط و در قالب کلمه و داستان برای خواننده پخش می‌کند.
یکی از بهترین داستان‌های این مجموعه که موضوع اصلی آن همان بی‌وفایی و بی‌اعتمادی است، داستانِ «سکوت» است که در آن بحران‌های روابط زناشویی، زوجی را در وضعیتی پیچیده و وابسته‌به‌هم قرار داده که نتیجه‌ی نهایی آن قتل است. التهاب این داستان با توجه به تم جنایی آن نسبت‌به داستان‌های دیگر این مجموعه بیشتر است. در این داستان راوی اول‌شخص است و بازهم انتخاب نویسنده گفت‌وگوهایی است که این ‌بار در سکوت پیش می‌روند. خواننده ازخلال تک‌گویی‌های درونی راوی به اتفاقاتی که افتاده پی می‌برد و معمای داستان برایش حل می‌شود. راوی قربانی بی‌وفایی است و وقتی به جایی می‌رسد که دیگر کاری از دستش برنمی‌آید، افسوس حرف‌هایی را می‌خورد که زده و سکوتی که نکرده: «اصغر اهل دروغ نبود، ولی خیلی‌چیزها را نمی‌گفت ‌[…] حالا گاهی به سرم می‌زند به تلافی همه‌ی قهرهایش، روزه‌ی سکوت بگیرم.»
«هلاکوییسم»، آخرین داستان مجموعه، نقدی است بر نوعی رویکرد در رویارویی با بحران‌های روابط زناشویی و توسل غیرحضوری به مشاوری که ساکن ایران نیست. البته بازهم نویسنده این رویکرد را قضاوت نمی‌کند و فقط از آن تصویری آمیخته‌به‌طنز پیش روی خواننده می‌گذارد. و درنهایت حرف اصلی همان حرف سایرداستان‌هاست؛ درون‌مایه‌ای که فقط در روابط زناشویی اهمیت ندارد و می‌توان آن را به روابط اجتماعی هم بسط داد: این‌که پنهان‌کاری راه به جایی نمی‌برد؛ مگر به بی‌اعتمادی و بی‌وفایی.

گروه‌ها: اخبار, پیشنهاد ما, تازه‌ها, روزنامه‌ی اعتماد, صدای دیگران, نقدنامه دسته‌‌ها: آذردخت بهرامی, پیشنهاد ما, روزنامه‌ی اعتماد, نقدنامه, نقطه

تازه ها

راه بلند آزادی

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

مقایسه‌ی تطبیقی دو داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده» و «بورخس و من»

جمال‌زاده‌ای که اخوت ازنو آفرید

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد