کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

کشمکش در خدمت داستان یا عرصه برای مانیفیست شخصی

۲۹ مرداد ۱۳۹۹

نویسنده: معصومه موسیوند
جمع‌خوانی داستان کوتاه «یک روز»، نوشته‌ی م. ا. به‌آذین


محمود اعتمادزاده (م. ا. به‌آذین) نویسنده، مترجم و فعال سیاسی متولد ۱۲۹۳ است. او چندین کتاب تألیفی داستانی دارد و در دهه‌های سی، چهل و پنجاه به‌دلیل مسائل سیاسی، وابستگی‌های ایدئولوژیک و حمایت جریان‌های غالب ادبی، داستان‌هایش زیاد مورد توجه قرار می‌گرفت، اما امروز او را بیشتر به‌خاطر ترجمه‌های خوبش به یاد می‌آوریم.
«یک روز» داستان مردی است که یک روز صبح هنگام رفتن به اداره با شخصی که نماد وجدان یا سایه یا منِ دیگر اوست مواجه و شخصیت و رفتارهایش به چالش کشیده می‌شود؛ داستانْ به‌نوعی روایت مواجهه‌ی خود با خود است. به‌آذین ایده‌ی خوبی را برای داستان انتخاب کرده؛ گفت‌وگوی فردی با سایه‌اش، که از ایده‌های نو در داستان‌پردازی مدرن است. چنین ایده‌ای پتانسیل زیادی برای ساختن و پرداختن درون‌مایه‌ دارد، اما این نیرو به‌تمامی در «یک روز» آزاد نمی‌شود.
داستانْ راوی اول‌شخصی دارد که با ترکیبی از تک‌گویی‌های بیرونی و درونی روایت را پیش می‌برد. یکی از نقاط قوت «یک روز» شخصیت‌پردازی آن است که با ریزبینی و جزئیات زیاد اجرا شده. پرداختن به فضاهای شهری و فضاسازی متناسب با موقعیت داستان نیز از دیگر نکات مثبت آن است. اما جایی‌که گفت‌وگوهای درونی به درازا می‌کشد، روایت از فرم داستان خارج می‌شود، ایدئولوژی نویسنده از لابه‌لای سطرها بیرون می‌زند و داستان شکل بیانیه به خود می‌گیرد؛ برای مثال جایی‌که شخصیت اصلی درباره‌ی خدمت صادقانه با خودش سؤال‌وجواب می‌کند، انگار می‌خواهد مبانی حزبی نویسنده‌اش را به خواننده یادآوری کند. این مستقیم‌گویی برای مخاطب ملال‌آور است و حتی می‌تواند برخورنده هم باشد.
آنچه در این داستان خودنمایی می‌کند، تبدیل شدن ادبیات و داستان به ابزاری برای تبلیغ ایدئولوژی است. ابراهیم گلستان در کتاب «گفته‌ها» به‌آذین را آدمی «شریف اما به‌کلی پرت» خوانده و به‌علت تعصبی که دارد، او را «کتاب‌خوانده، حراف و یک‌دنده» معرفی می‌کند و می‌گوید: «حالا حکایت نقد و نوشته مطرح نیست؛ این‌جا حرف از قصه نیست فقط، حرف از دید کلی است که ناجور است، که چون‌که ناجور است، هرکار می‌کند کج است و یک‌وری است، ناجور است؛ هرکارش، حتی نوشتن قصه، حتی نوشتن نقد کتاب.»
نکته‌ی‌ دیگر در داستان «یک روز» ضعف پایان‌بندی آن است؛ پایان‌بندی‌ای که ریشه در پیشینه‌ی داستان ندارد و پی‌رنگ داستان را در آخرین منزلگاهش به‌شدت ضعیف می‌کند. تمام داستان شرح کشمکش نفس‌گیر بین شخصیت محوری و شخصیت روبه‌روی اوست، اما در پایان، یک‌باره شخصیت روبه‌رو از صحنه‌ی داستان حذف می‌شود و شخصیت محوری ارتقای شغلی می‌گیرد. اگر همه‌ی ماجراهای پیشین داستان هم رخ نمی‌داد، این اتفاق می‌توانست بیفتد. این‌جا خبری از تحول و تجلی نیست و این امرْ تمام داستان «یک روز» را به گزارشی از اوضاع و شرایط جامعه و مجالی برای تبلیغ ایدئولوژی تبدیل می‌کند.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی - داستان ایرانی, کارگاه داستان, یک روز - م. ا. به‌آذین دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, م. ا. به‌آذین, یک روز

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد