کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

در رثای مرگ و نیستی

۲ شهریور ۱۳۹۹

نویسنده: شادی عنصری
جمع‌خوانی ‌مجموعه‌داستان «افتاده بودیم در گردنه‌ی حیران»، نوشته‌ی حسین لعل بذری


تجربه‌ی روبه‌رو شدن با نیستی و پیدا شدن «حفره‌ای در سمت چپ بدن» که جای خالی کسی آن را ایجاد کرده، ترجیع‌بند داستان‌های حسین لعل بذری در مجموعه‌داستان «افتاده بودیم در گردنه‌ی حیران» است. تقریباً همه‌ی داستان‌ها روایتگر فقدان هستند. این فصل مشترکْ بافتی نسبتاً همگون به مجموعه بخشیده و تاروپودی را تنیده که گاهی خوش‌نقش، گیرا و معنادار است و گاهی هم نخ‌نما، سست و کم‌مایه.
داستان‌های ابتدایی مجموعه غنی از تنوع موقعیت‌ها و مکان‌ها، زبان قوی و شخصیت‌های خوش‌پرداخت و ملموس است. «گوش‌ماهی» اولین داستان این مجموعه از بهترین‌هاست. آصف را می‌توانیم به‌راحتی دوست داشته باشیم و غم راوی را می‌توانیم به‌وضوح حس کنیم. تصویری که جوان افغان از تهران برای ما می‌سازد، زنده است و داستان نرم و روان پیش می‌رود و ما را در خود غرق می‌کند. داستان «افتاده بودیم در گردنه‌ی حیران» هم موقعیتی گیرا خلق می‌کند و خواننده را به درون فضای سرد و شکننده‌ی داستان می‌کشاند و درانتها حیرانش می‌گذارد. در این دو داستان تلاش نویسنده در استفاده از گویش‌ها و لهجه‌های متنوع هم ستودنی است؛ تلاشی که در داستان «پدرکلان» به اوج می‌رسد و تصویری بکر و باورپذیر از خانواده‌ای افغانستانی می‌سازد؛ تصویری که قبلاً کمتر دیده‌ایم.
اما پیش‌ که می‌رویم، داستان‌ها به‌سوی سانتیمانتالیسم متمایل می‌شوند. اوج این احساسات‌گرایی در داستان «اندوهی دور گردن» دیده می‌شود؛ آن‌قدرکه شخصیت پدر که همچون فرشته‌ای آسمانی تصویر شده، به‌هیچ‌وجه باورپذیر نیست. داستان‌های «تمام مسیر را می‌خوابیم» و «سطرهایی از منقار پرنده‌ای گنگ» هم در همین وادی سیر می‌کنند و قدرتمندی داستان‌های ابتدایی مجموعه را ندارند و تکیه‌ی بیش‌از‌حد در آن‌ها بر احساسات، روایت‌ها و شخصیت‌ها را از باورپذیری دور کرده. این مسئله را می‌توان در داستان «شیرجه» به‌گونه‌ای دیگر مشاهده کرد. رابطه‌ی دو شخصیت محوری ماجرا که حول فقدان آشناییْ مشترک می‌چرخد، گرچه شباهت‌هایی با داستان «گوش‌ماهی» دارد، اما رابطه‌ی راوی آن با بادُرشا برعکس رابطه‌ی راوی با آصف در داستان «گوش‌ماهی»، بسیار تصنعی پیش می‌رود و شاید به همین دلیل باشد که اندوه راوی هم در این داستان چندان به دل نمی‌نشیند. دراین‌میان، داستانی چون «پرسیاوشان» در میانه ایستاده‌ است. گرچه تکیه‌ی این داستان هم بر احساسات است، اما به‌خوبی توانسته در مرز بایستد و به‌دوراز احساسات‌گراییِ بیش‌ازحد، تصویری ملموس و به‌یادماندنی از مرگ بسازد.
در کنار این‌ها، داستان‌هایی هم هستند که خودشان را از بافت منسجم مجموعه جدا کرده‌اند و سعی دارند به‌شکلی دیگر جلوه‌گری کنند؛ اما ناکام‌ مانده‌اند. به ‌نظر می‌رسد نطفه‌‌‌ی این داستان‌ها در ماجراجویی‌های نویسنده برای تجربه کردن فضای داستانی‌ای متفاوت بسته شده باشد. داستان‌هایی چون «در ذکر حکایت احتضار شیخ عبدالواحد اسطیرآبادی» و «نگهبان سوبر» ازاین‌دستند.
بااین‌حال، درمجموع می‌توان مجموعه‌داستان «افتاده بودیم در گردنه‌ی حیران» را مجموعه‌ای موفق دانست. جهان‌بینی‌ای که نویسنده از رویارویی با تجربه‌ی نیستی در دل داستان‌هایش گنجانده، انسجام مقبولی به مجموعه بخشیده و دراین‌راستا تصاویر، فضاها و شخصیت‌های گیرایی نیز خلق کرده که در یاد می‌مانند. بی‌شک این توقع که تمام داستان‌های یک مجموعه بتوانند از کیفیت یکسانی برخوردار باشند، انتظار بیش‌ازحدی است؛ درمقابل، این‌که بتوان در بیشتر داستان‌ها کیفیت موردقبولی را مشاهده کرد، ستودنی است؛ موفقیتی که حسین لعل بذری تا حد زیادی به آن دست یافته و همین سبب می‌شود که چشم‌به‌راه بمانیم تا در آینده مجموعه‌هایی خوش‌نوا‌تر از این نویسنده‌ی مشهدی بخوانیم.

گروه‌ها: اخبار, افتاده ‌بودیم در گردنه‌ی‌ حیران, تازه‌ها, صدای دیگران, یک کتاب، یک پرونده دسته‌‌ها: افتاده بودیم در گردنه‌ی حيران, جمع‌خوانی, حسین لعل‌بذری, داستان ایرانی, معرفی کتاب

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد