کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

خنک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش*

۱۴ آذر ۱۳۹۹

نویسنده: زهرا علی‌پور
جمع‌خوانی داستان کوتاه «پوکر روباز»، نوشته‌ی غ. داوود (منوچهر صفا)


در ادبیات معاصر ایران که به‌تعبیر درست و به‌جایِ توران میرهادی، نویسنده‌‌ی فقید، به «ادبیات اندوه» نام‌گذاری شده، طنز چه از نوع طنز انتقادی باشد یا اجتماعی، هرگز به جایگاه شایسته‌ و درخور نرسیده. دراین‌میان، میراثی که جمال‌زاده و هدایت با تک‌آثار طنزشان به جا گذاشتند، تک‌ستاره‌هایی بودند که در سپهر جهان داستانی آن روزگار که نوشتن از اندوه و یأسی فراگیر روند غالب و انتخاب ارجح نویسندگان بود، می‌درخشیدند. بعد از نسل اول نویسندگان داستان‌های مدرن و نوگرا، منوچهر صفا با نام مستعار غ. داوود در دهه‌های چهل و پنجاه که ادبیات و جهان داستان در حزنی خودخواسته فرورفته بود، دست به کاری بزرگ زد و علاوه‌بر ترجمه‌، به نوشتن داستان‌های طنز با سبک‌وسیاقی نو پرداخت. آثار طنز او بازنمایی موقعیت‌هایی عادی از مردمانی عامی است که به‌طرز غریبی در موقعیت‌های غیرواقعی قرار می‌گیرند. «پوکر روباز» روایتی استخوان‌دار با پی‌رنگی قوی از یک موضوع تکراری است: اختلافات زن‌وشوهری؛ اما قلم منوچهر صفا زوجی را به تصویر می‌کشد که در کشاکش قتلی مرموز و موازی، وضعیتی کُمیک و درعین‌حال انتقادی می‌آفرینند.
«پوکر روباز» شروعی خیره‌کننده دارد: «ببینم، مرده مگه روزنامه می‌خونه؟» و با همین جمله، خواننده را به ادامه‌ی ماجرا ترغیب می‌‌کند. طرح قصه تلاش پنهان زنی است برای قتل شوهر که ازقضا راوی داستان نیز هست. راوی با کشف این حقیقت و با بررسی ذره‌بینی همسر دست به عملی مشابه می‌زند و درخلال این کنش‌وواکنش قماری تمام‌عیار می‌کند، که نتیجه‌اش پایان زندگی خود اوست. نویسنده از همان سطرهای آغازین انتقادش را شروع می‌کند؛ ابتدا به عرف‌ و عادت‌هایی که بی‌جهت در جامعه رواج پیدا کرده و بعد به قوانین پوسیده و مستهلک و ضدزن در دستگاه قضایی. نقدی که صفا در داستانش می‌آورد نه آن‌چنان گل‌درشت است که ریتم قصه را از نفس بیندازد و نه آن‌چنان کم‌جان و کم‌رمق که به چشم نیاید. در جامعه‌ی آن سال‌ها که همه‌چیزش به‌صورت معجونی بی‌اصالت و بدمزه درآمده بوده، صفا اندازه و تناسبات را درحد متعادل نگه می‌دارد و به‌مدد رخدادهایی که خود در داستان ایجاد می‌کند، وقوع قتل را با نشاندن لبخندی بر لب خواننده تعریف و بازگو می‌کند. اتفاقات داستان «پوکر روباز» مانند شخصیت‌هایش اندکند و به‌دقت چیده شده‌اند؛ درواقع، هر عمل با عکس‌العملی موازی ازسوی راوی مواجه می‌شود: بررسی آگهی‌های فوت توسط زن با کاوش راوی و طرح مسئله برای چرایی آن، خواندن دوره‌ی کامل کتاب‌های پلیسی فرانسوی توسط زن -که عملاً شوهر را در موقعیت کیش قرار می‌دهد- با خواندن سریع کتاب‌های جنایی-پلیسی فرانسوی/انگلیسی و … این دور تسلسل تا لحظه‌ی مرگ راوی و نقطه‌ی پایان زندگی او ادامه پیدا می‌کند و تنها بعد از گره‌گشایی این پی‌رنگ مستحکم که ازابتدا بسیار ظریف و هوشمندانه انتخاب شده و با تغییر سطح واقعیت که ازقضا نقطه‌ضعف داستان نیز هست، راوی به باخت خود اعتراف و این بازی طنازانه‌ی خطرناک را با خرد شدن استخوان‌هایش و با مرگ، به حریف واگذار می‌کند.
آنچه غ. داوود در داستان «پوکر روباز» انجام می‌دهد شریک کردن مخاطب با تمام تحلیل‌های ذهنی، احتمالات و خطرات قماری دوسرباخت است. روایت او گام‌به‌گام و بی‌که کام خواننده را تلخ کند، او را به صحنه‌ی پایانی که نوید قتلی ازپیش‌طراحی‌شده را می‌دهد، نزدیک می‌کند؛ اما چیزی که در انتهای ماجرا برای مخاطب اتفاق می‌افتد، لبخندی کش‌دار و البته سؤالاتی ‌است که در ذهنش ایجاد شده؛ این‌که راوی کجای کار را اشتباه کرده و یا کدام شگردش با حیله‌ای کاراتر ازسوی زن مواجه شده. آدم‌های قصه‌ی طنازانه‌ی منوچهر صفا نه ماورایی هستند نه از قشری خاص؛ زن‌وشوهری معمولی‌اند با همسایه‌ای مفلس و معمولی‌تر. قهرمان داستان که در پایان خود را از هر مسئولیتی مُبرا می‌کند، شوهری بیکار و بی‌پول است که در تله‌ی کنجکاوی خود گرفتار می‌شود و داستان شکستش را منصفانه و اگرچه با کمی اغماض و چاشنی طنز و صدالبته با لحن و زبانی دل‌نشین، در معرض قضاوت دیگران قرار می‌دهد.


* مولانا

گروه‌ها: اخبار, پوکر روباز - غ. داوود (منوچهر صفا), تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: پوکر روباز, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, غ. داوود (منوچهر صفا), کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

غولی در این چراغ نیست.

جعبه‌ی پاندورا

مهم‌ترین آرزویت را بگو، برآورده می‌شود

پنجره‌ای رو به فلسفه‌ی زندگی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد