کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر*

۱۹ بهمن ۱۳۹۹

نویسنده: زهرا علی‌پور
جمع‌خوانی داستان کوتاه «هجرت‌ سلیمان»، نوشته‌ی محمود دولت‌آبادی


محمود دولت‌آبادی نویسنده‌ای تأثیرگذار و مهم در ادبیات فارسی است. آثار او از «هجرت سلیمان» گرفته تا «جای خالی سلوچ»، «سلوک»، «طریق بسمل شدن» و حتی «کلیدر»، رمان بلند و محبوب و مشهور او، نوعی از ادبیات واقع‌گرا و اعتراضی را نمایندگی می‌کنند که درطول سالیان درازِ نویسندگی‌اش نه کمرنگ شده و نه اندکی به بیراهه رفته. حسن میرعابدینی او را «تبلور هنری یک دوره» می‌داند و محمدعلی سپانلو که بسیاری هم هم‌نظرش هستند، در کتاب «بازآفرینی واقعیت» او را نویسنده‌ای شاخص از مکتب گورکی و به‌طور خاص مهم و ممتاز در پرداختن به ادبیات روستا معرفی می‌کند. «هجرت سلیمان» روایتی است از هجرتی تحمیلی و درواقع، بازگویی حوادث و ماجراهایی است که درنهایت منجر به کوچ سلیمان از روستا می‌شود.
شخصیت‌های داستان «هجرت سلیمان» مانند دیگرآثار دولت‌آبادی در سایه‌ی زبان جذاب و وسعت دایره‌ی واژگان آقای نویسنده، دقیق و درست ساخته می‌شوند. مخاطب داستان پس از رویارویی با هر شخصیت، با خلق‌وخو، منش و زیروبم رفتار او نیز آشنا می‌شود. سلیمان، معصومه، حاج‌نعمان و ننه‌ی عباس‌علی به‌مدد تصویرسازی پویا و ملموس و پرداختن به جزئیات بعد از گذشت چهل سال از خلق این اثر، زنده و باورپذیرند: سلیمان نماینده‌ی مرد سنتی و بی‌سواد روستاست. خشونتی که در کلام، رفتار و افعال او و دیگرمردان رعیت روستا موج می‌زند، ماحصل نظام سرکوب ارباب‌-رعیتی و نشانه‌ی فرهنگ تسلیم‌ورضا دربرابر ظالم و زور گفتن و ستم ‌کردن به زیردست و مظلوم است. سلیمان نه قدرت آن را دارد که به ارباب و بالادستی‌اش اعتراض کند و نه خواست قلبی او این است؛ آنچه در او نهادینه شده پذیرفتن بی‌چون‌وچرای اوامر بالادستی‌ به‌عنوان میراثی از پدر و انتقال آن به فرزند خویش است. معصومه زنی که از ابتدای داستان مورد ظلم قرار گرفته نیز از این امر مستثنا نیست: او تمام ظلمی را که ازسمت شوهر و ارباب به‌سویش روانه می‌شود، می‌پذیرد و در آستانه‌ی تنگنا و بیچارگی به ظالم اعتراضی نمی‌کند و انتقام و بغضش را با آسیب‌ رساندن به فرزند خردسالش فرومی‌نشاند.
«هجرت سلیمان» در خلاصه‌ترین جمله‌ی ممکن نمایش سلسله‌مراتب ظلم و جور است؛ جوری که از ارباب به رعیت و از مرد رعیت به زن‌ و از مادر به فرزند می‌رسد، و دراین‌میان، تنها در کشاکش ماجراها و توصیف‌هاست که می‌شود صدای نویسنده و اعتراض ضمنی و همیشگی او را به این سلسله‌مراتب و البته به برهم ‌‎زدن نظم سنتی روستا توسط دولت و نظام حاکم شنید. دولت‌آبادی در ورای پرداختن به صحنه‌های نفس‌گیر و توصیفات زبانی منحصربه‌فرد که مختص ادبیات اوست، داستان روستایی را نیز برای خوانندگان روایت می‌کند و درخلال آن و با نثری موزون و هماهنگ، درد ناگفتنی مردمان محنت‌زده‌ی آن را فریاد می‌زند.
داستان در جمله‌ی آغازین از بازگشت معصومه (زن سلیمان) از شهر می‌گوید؛ زنی که به‌خواست ارباب و دستور او به شهر می‌رود و با آب‌ورنگی که به پوستش دویده، در محیط کوچک و سنتی ده به هرزگی و خیانت ازسوی مردم و شوهر متهم می‌شود؛ بذری که با پچ‌پچ مردم روستا و در غیاب همسر در دل‌ شوهر کاشته می‌شود و به اعتیاد مهارنشدنی او به شیره، زدوخوردها، تهمت‌ها، زندانی و بی‌آبرو‌ شدن و درنهایت، به هجرت سلیمان می‌انجامد؛ هجرتی خاموش و در شبِ روستا، بدون واخواهی، بی‌اعتراض و با پذیرش هرآنچه بر او رفته و ظلمی منتشر در تمام روایت، که حتی تا آخرین صحنه و در لحظه‌ی وداع نیز ادامه می‌یابد و معصومه را با سیاهی‌ای که در سراسر ده ریشه دوانیده، تنها و بی‌فرزند باقی می‌گذارد.
آنچه در طول‌وعرض این داستان نسبتاًبلند روایت می‌شود، بازگویی و بازخوانی دردی است که بر مردمان روستا رفته؛ تغییراتی جبری و قهری که مثل میراثی شوم بر شانه‌شان سنگینی می‌کند. محمود دولت‌آبادی در زمانه‌ای که ایجاز در نثر و زبان و صحنه، قوت بیشتر نویسندگان است، زبانی با اطناب و البته گیرا را برای نقد تندش به جامعه و قوانین مستهلک و ظالم‌پرورش برمی‌گزیند و با اندیشه‌ای نو به خشونت، نابرابری، زن‌ستیزی و جبر محیطی اعتراض می‌کند.


 *. هرلحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر / رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر (مولانا)

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, هجرت سلیمان - محمود دولت‌آبادی دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, محمود دولت‌آبادی, هجرت سلیمان

تازه ها

وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

غولی در این چراغ نیست.

جعبه‌ی پاندورا

مهم‌ترین آرزویت را بگو، برآورده می‌شود

پنجره‌ای رو به فلسفه‌ی زندگی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد