من این امکان و آثارم -لابد!- این کیفیت را داشتهایم که معمولاً -و نه همیشه- با ناشرهای خوب ایرانی کار کردهایم. ناشر خوب در ذهن من ناشری است که حقوق پدیدآورنده (مؤلف یا مترجم) را در حدی فراتر از «عرف رایج در بازار نشر ایران» رعایت میکند، ناشری است که مراحل فنی آمادهسازی کتاب از […]
تأملات / ۲ یک مقولهی پیشپاافتاده
سالها پیش -چهاردهپانزده سال پیش، وقتی من هنوز خیلی جوانتر از امروزم بودم و هنوز بهطور جدی وارد حرفهی نویسندگی نشده بودم- روزی یکی از ناشران قدیمی و خوشنام، که حالا از دنیا رفته -یادش گرامی- به من گفت: «نویسندهجماعت بهترین بازاریاب کار خودشه.» این را گفت و آخرین جرعهی چایش را سرکشید؛ جوری که […]
تأملات / ۱ زیر هجمه نشر
ششهفت سال پیش، یکی از دوستانم -وقتی اولین کتابش منتشر شد- به شوخی روی صفحه فیسبوکش نوشت: «اولوالعزم شدم رفت.» چنین حرفی آن روزها هنوز چیزی بود در حد شوخی و برای خنده. اما امروز اوضاعِ دیگری حکمفرماست؛ هجمه نشر، ولع کتابدار شدن. حالا مدتی است که به لطف ناشران (و اقتصاد آزاد مبتنی بر […]
در حوالی ادبیات / ۲ گرهگشایی به سبک ایرانی
من حرفهام معماری و شهرسازی است و به فراخور نیازها و الزامات این حرفه گذارم زیاد به شهرداریها میافتد. دوروبر شهرداریها پر از کارچاقکن است؛ چه آنها که اطراف شهرداریها یا حتی توی ساختمان شهرداریها پرسه میزنند و چه آنها که دفتر و دستکی دارند و جز کارهای رسمیشان، کارهای غیررسمیای هم انجام میدهند. گاهی […]