تعطیلات عید هم با خوشگذرانیها و کرختیهایش تمام شد و از هفتهی دیگر کارگاههای داستانم از سر گرفته میشوند. قبلاً گفتهام و باز هم تکرار میکنم که کارگاههای داستان -نه کارگاههای من و نه هیچ کارگاه دیگری در هیچکجای این کرهی خاکی- تضمینی نیست؛ یعنی اینطوری نیست آدمها از این در وارد شوند و یک […]
گزارش تصويری جشن سال نو و مراسم آغاز ترم دوم اولين دورهی تخصصی آموزش دانشهای داستانی در موسسهی «خوانش»
مينا حسنی | مدير موسسهی خوانش ایوب مرادی | معاون آموزشی دانشگاه پیام نور استان تهران یونس تراکمه | عضو شورای سیاستگذاری و مدرس مدرسهی داستاننویسی خوانش مجمد جسینی | مدرس مدرسهی داستاننویسی خوانش محمد تقوی | عضو شورای سیاستگذاری و مدرس مدرسهی داستاننویسی خوانش کاوه فولادینسب | مدیر و مدرس مدرسهی داستاننویسی خوانش
فصلی از رمان «هشت و چهلوچهار» به بهانهی نوروز، با صدای میلاد کامیابیان
[…] هفت بیب کوتاه که هفت ثانیه طول میکشد. هنوز تا تحویل سال یک ساعت و نیمی مانده
فصلی از رمان «هشت و چهلوچهار» به بهانهی نوروز، با صدای زهره نراقی
[…] هفت بیب کوتاه که هفت ثانیه طول میکشد. هنوز تا تحویل سال یک ساعت و نیمی مانده
از جملهی رفتگان این راه دراز
یادداشتی بر کتاب «حاصل عمر» سامرست موآم در شمارهی ۴۳اُم هفتهنامهی کرگدن
مرگ خوش
یادداشتی بر کتاب «بینوایان» ویکتور هوگو در شمارهی ۴۲اُم هفتهنامهی کرگدن
صداي پاي فاشيسم را مي شنوي؟
روزهایی که داشتیم «بئاتریس و ویرژیل» را ترجمه میکردیم، کموبیش مطمئن بودیم نمیتوانیم آن را به شكل رسمي منتشر کنیم؛ دستکم در آن زمان. مقامات، از آآی دکتر گرفته تا وزیر ارشاد (که حواسش بیشتر به ارشاد بود -آن هم از نوعی خودخوانده و خودخواسته- تا فرهنگ) و معاون فیلانش، بسیاری از رویدادهای جنگ جهانی […]
هشت و چهل و چهار خوانی | به روایت سوری امینی
تصوير و متن از صفحهی سوری امینی. كتاب هشت و چهل و چهار ماجراي مرد ساعت سازي است كه اين شغل از پدر بزرگ به پدر و از پدر به پسر رسيده . مرد ساعت ساز تصادف مي كند . ساعت هايي كه روي تخت بيمارستان افتاده ذهنش درگير ثاينه ها و زمان گذشته و […]
هشت و چهل و چهار خوانی | به روایت جواد ماهرزاده
تصوير از مریم حقشناسلاری متن از يادداشت جواد ماهزاده در روزنامه اعتماد كاوه فولادينسب، داستاننويس، مترجم و مدرس داستان است. در اين رمان كه به تازگي از وي منتشر شده، هويت انسان شهري امروز به هويت شهر گره خورده است. راوي داستان، جواني است به نام نياسان كه در مركز شهر (خيابان انقلاب) ساعتسازي دارد […]
- « صفحه قبلی
- 1
- …
- 49
- 50
- 51
- 52
- 53
- 54
- صفحه بعد »