تلخی این حرف را شاید بشود به صداقتش بخشید، که: شکلی از خودسانسوری -خواهینخواهی- در وجود بسیاری از ما نهادینه شده؛ نویسنده مینویسد و دوست ندارد کارش برای همیشه توی کشوی میز خاک بخورد، او مینویسد و دوست دارد اثرش خوانده و اندیشهاش تکثیر شود. من شخصاً تلاش میکنم موقع نوشتن خودم را آزاد بگذارم […]
تأملات ۵ | در این حوالی خبری از پلوتارک نیست
علم ردهبندی و طبقهبندی علم مهمی است. در اهمیت این علم اولین چیزی که به ذهن میرسد، ایجاد سهولت در دسترسی و شناخت پدیدههاست؛ مسالهای که در جای خود و از نظر اپیستمولوژیک (شناختشناسانه) بسیارمهم است. این علم اما ویژگی دیگری هم دارد که به سوالهایی از ایندست پاسخ میدهد: اصولا کدام پدیدهها این قابلیت […]
تأملات ۴ | لزوم بازخوانی یک متن
«جوانمرگی در نثر معاصر فارسی» (سخنرانی هوشنگ گلشیری در شب ششم از شبهای شعر انیستیتو گوته در تهران / مهر ۱۳۵۶) از آن متنهایی است که هر نویسنده و منتقد ایرانی خوب و حتا لازم است هر چندوقت یک بار برود سراغش و دوباره آن را بخواند؛ با دقت و تمرکز -نه سرسری و سهلانگارانه- […]
تأملات ۳ | محفلی به وسعت ایران
این شکل محفلیای که ادبیات داستانی ما امروز به خودش گرفته، از آن آسیبهایی است که نهتنها به امروزمان لطمه زده و میزند، کاری میکند ناگزیر باشیم سالهاسال بعد در مقابل نسلهای آتی هم سرمان را بیندازیم پایین و بگوییم «دختر، پسر، ما متهمیم.» من پیشتر در یادداشتها و مقالههایم، به مناسبتها و دلایل مختلف […]
تأملات ۲ | بنگاههای انتشاراتی و مدیریت هیئتی
من این امکان و آثارم -لابد!- این کیفیت را داشتهایم که معمولاً -و نه همیشه- با ناشرهای خوب ایرانی کار کردهایم. ناشر خوب در ذهن من ناشری است که حقوق پدیدآورنده (مؤلف یا مترجم) را در حدی فراتر از «عرف رایج در بازار نشر ایران» رعایت میکند، ناشری است که مراحل فنی آمادهسازی کتاب از […]
تأملات ۱| خانهای از شن و مه
فرایند اعطای جایزهی نوبل به داستانی میماند که گرهافکنیاش از اوایل سال میلادی شروع میشود، حوالی سپتامبر با جدیتر شدن گمانهزنیها تعلیق آن به اوج میرسد، در دههی اول اکتبر که نتایج اعلام میشود، گرهگشایی رخ میدهد و در نهایت، ضیافت رسمی اهدای جوایز در دهم دسامبر در استکهلم سوئد، حکم تیتراژ پایانی را دارد. […]
تأملات / ۶ رانکه را به حال خودش رها کن
«من میخواهم «من» خویش را محو کنم تا فقط رویدادها سخن بگویند. میخواهم بدانم واقعاً چه روی داده است.» (نقل به مضمون) این دو جمله را لئوپولد فون رانکه -مورخ آلمانی قرن نوزدهمی و از بنیانگذاران تاریخ مدرن- گفته است. روششناسی رانکه تا به امروز هم -علیرغم همه دیدگاهها مختلف و انتقادهایی که نسبت به […]
تأملات / ۵ امان از نگاه کلیشهای به کلیشه
اخیراً بعضی رفقا این ایده را مطرح کردهاند که برای معرفی ملیت مردم افغانستان، به جای واژه «افغانی» از واژه «افغانستانی» استفاده کنیم؛ مثل این است که به یک صرب بگوییم صربستانی یا به یک انگلیسی بگوییم انگلستانی. این که بهجای اصلاح ذهنیت نادرست موجود -که مبتنی است بر آپارتایدی درونیشده و ناسیونالیسمی خشن- واژه […]
تأملات / ۴ ناهمزمانی
اگر از من دربارهی سختیها یا -بهتر بگویم- نامرادیهای کار ِ نویسندگی در ایران بپرسند، پیش از جوابهای دیگرکلیشهشده و البته کماکان دردناکی مثل سانسور بیحسابوکتاب و سلیقهای، یا توزیع نامناسب کتاب و نرسیدنش به شهرستانهای همین ایران خودمان چه برسد به افغانستان و تاجیکستان ِفارسیزبان، یا فقدان ویراستاری حرفهای و درستودرمان یا دسترسی سخت […]
- « صفحه قبلی
- 1
- …
- 51
- 52
- 53
- 54
- صفحه بعد »