سالها پیش -چهاردهپانزده سال پیش، وقتی من هنوز خیلی جوانتر از امروزم بودم و هنوز بهطور جدی وارد حرفهی نویسندگی نشده بودم- روزی یکی از ناشران قدیمی و خوشنام، که حالا از دنیا رفته -یادش گرامی- به من گفت: «نویسندهجماعت بهترین بازاریاب کار خودشه.» این را گفت و آخرین جرعهی چایش را سرکشید؛ جوری که […]
تأملات / ۱ زیر هجمه نشر
ششهفت سال پیش، یکی از دوستانم -وقتی اولین کتابش منتشر شد- به شوخی روی صفحه فیسبوکش نوشت: «اولوالعزم شدم رفت.» چنین حرفی آن روزها هنوز چیزی بود در حد شوخی و برای خنده. اما امروز اوضاعِ دیگری حکمفرماست؛ هجمه نشر، ولع کتابدار شدن. حالا مدتی است که به لطف ناشران (و اقتصاد آزاد مبتنی بر […]
- « صفحه قبلی
- 1
- …
- 52
- 53
- 54