یدالله موقن در مقدمهای که بر ترجمهاش از «فلسفه روشنگری» ارنست کاسیرر نوشته، در ریشهیابی وجه تسمیه روشنگری قرن هجدهم میرسد به عصر روشنگری یونان باستان وشباهت اساسی رویکرد فلسفی و هستیشناسانه این دو دوره تاریخی را -که باعث شباهت نامگذاریشان شده- «بینش علمی و عقلی» حاکم بر روح آنها معرفی میکند. همانجاهاست که گریزی […]
تأملات / ۲ یک مقولهی پیشپاافتاده
سالها پیش -چهاردهپانزده سال پیش، وقتی من هنوز خیلی جوانتر از امروزم بودم و هنوز بهطور جدی وارد حرفهی نویسندگی نشده بودم- روزی یکی از ناشران قدیمی و خوشنام، که حالا از دنیا رفته -یادش گرامی- به من گفت: «نویسندهجماعت بهترین بازاریاب کار خودشه.» این را گفت و آخرین جرعهی چایش را سرکشید؛ جوری که […]
تأملات / ۱ زیر هجمه نشر
ششهفت سال پیش، یکی از دوستانم -وقتی اولین کتابش منتشر شد- به شوخی روی صفحه فیسبوکش نوشت: «اولوالعزم شدم رفت.» چنین حرفی آن روزها هنوز چیزی بود در حد شوخی و برای خنده. اما امروز اوضاعِ دیگری حکمفرماست؛ هجمه نشر، ولع کتابدار شدن. حالا مدتی است که به لطف ناشران (و اقتصاد آزاد مبتنی بر […]
سلام کتاب ۱۹۰ (از آفتابه تا شتر)
اولین بار چیزی حدود یکسالونیم پیش بود که شنیدم… جمع کوچکی بود از دوستان نویسنده و شاعر و روزنامهنگار. یکی گفت «فلانی برای یه مصاحبه و دوتا یادداشت، دو تومن از فلانی گرفته.» (منظورش دومیلیون تومان بود.) فلانی اولی روزنامهنگار ادبی بود و فلانی دوم داستاننویس. یکی از رفقا گفت «اون کارش همینه.» یکی دیگر […]
سلام کتاب ۱۸۹ / فرود مطمئن
بدترین اتفاقی که برای یک داستان ممکن است رخ دهد، این است که شروع و میانهای خوب یا حتی درخشان داشته باشد و پایانبندیای ضعیف. چنین داستانی یک ورشکستگی کامل است. و چنان خشمی در مخاطب برمیانگیزد که ممکن است دیگر هرگز سراغ اثری از نویسندهی آن داستان نرود. پایانبندی ضعیف مثل لایهای از زنگار […]
سلام کتاب ۱۸۸ / لاف عشق و گله از یار…
بارها از دوستان داستاننویسم یا از هنرجوهای کارگاههایم شنیدهام که «اینروزا انقدر سرم شلوغه که اصلا فرصت خوندن و نوشتن ندارم.» درست و حسابی معنای این جمله را نمیفهمم. وقتی کسی این جمله را (در توجیه کمکاریاش) میگوید، بهش میگویم «مهم نیست که چی فکر میکنی. یا چی تصور میکنی. یه کاغذ بردار، برنامهی روزانهت […]
سلام کتاب ۱۸۶ / سفر به گذشته
ماریانا پریهتو / کاوه فولادی نسب فرانسواز ساگان در داستان کوتاهش با نام «کمک یا چیزی مثل این« که در مجله ووگ منتشر شده، نمونه خوبی از ارائه هوشمندانه اطلاعات لازم را به ما نشان میدهد. «آن بهار ما در نرماندی بودیم و در خانهای مجلل زندگی میکردیم، حتی مجللتر از سابق؛ به خاطر اینکه […]
سلام کتاب – ۱۸۶ (به آفتاب، سلامی دوباره)
۱. بیستوهشتمین دورهی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران چهارشنبهی این هفته کارش را شروع میکند. نمایشگاه کتاب تهران بیشتر از آن که «نمایشگاه» کتاب باشد، «فروشگاه» بزرگی است که به ناشران ایرانی (که بسیاریشان مغازهی کتابفروشی ندارند) اجازه و امکان عرضهی مستقیم آثارشان را میدهد. بد هم نیست؛ به هر حال برای انسانهای شریفی که در […]
سلام کتاب ۱۸۵ / بازخوانی یک مقاله
جان آپدایک / کاوه فولادی نسب داستان چیزی نیست بهجز زیرکانهترین ابزاری که بشر تاکنون برای محک زدن و نمایش دادن خودش اختراع کرده است. روانشناسی و اشعه ایکس بعضی حفرههای بدیمن را نشان میدهند، تصویرهای علمی و نمودارهای آماری تجزیهوتحلیلهایی مفید را ارائه میدهند، ولی برای درک تمام و کمال انسانیت، برای نزدیک شدن […]
- « صفحه قبلی
- 1
- …
- 19
- 20
- 21
- 22
- 23
- …
- 52
- صفحه بعد »