کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

پوشیدن جاده‌ی گل‌دار زندگی

۱۹ شهریور ۱۴۰۱

نویسنده: منصوره تبریزی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «پیراهن سه‌شنبه»، نوشته‌ی حسین مرتضاییان آبکنار


«پیراهن سه‌شنبه» داستان ساده‌ای است که معانی عمیقی را در خود نهفته. این داستان را می‌توان نمونه‌ی خوبی برای آموختن این درس دانست که چگونه می‌شود بدون استفاده از الفاظ و عبارات پیچیده، داستانی پیچیده خلق کرد؛ داستانی که برای درکش باید آن را بارها خواند و هر بار با نگاه تازه‌ای نگریست و فهمش کرد. حسین مرتضاییان در این داستان جداماندگی و تنهایی زنی میان‌سال را به تصویر می‌کشد. این درون‌مایه‌ای است که می‌توانیم از آن مطمئن باشیم، اما در درک ماجرای داستان خواننده یکسره درگیر خوانش می‌شود. درواقع، خواندن چندباره‌ی داستان نیز نمی‌تواند او را پیرامون هیچ‌یک از خوانش‌های ممکن مطمئن کند. به‌بیان‌دیگر، در تمایز بین دلالت‌های صریح یا ضمنی‌ای که از هر متنی قابل‌دریافتند، داستان «پیراهن سه‌شنبه» واجد هیچ مدلول صریحی نیست، جز همان دل‌مردگی میان‌سالی؛ و بعدازآن تمام برداشت‌های ممکن خوانش‌هایی‌اند که خواننده با تکیه بر پس‌زمینه‌های فکری خود از داستان دریافت می‌کند.
یکی از ممکن‌ترین آن‌ها برای این داستان خوانش جامعه‌شناختی-‌روان‌شناختی است. راوی که زن میان‌سالی است و زندگی زناشویی‌اش به سردی گراییده و دخترش در مسیر جدا کردن خود از خانواده قرار گرفته، با زن دیگری برخورد می‌کند که در چهل‌سالگی دچار عشقی غیرمعمول شده. برای خواننده معلوم نیست که آیا واقعاً زنِ کافه وجود خارجی دارد یا نه، اما روشن است که راوی و زن کافه مانند بسیاری از هم‌سن‌وسالان‌شان در برهه‌ای قرار دارند که آخرین رشته‌های اتصال‌شان به شوروشوق نوجوانی و جوانی درحال گسسته شدن است و ناباورانه با آینده‌ای مواجه‌اند که حق کمی برای عشق ورزیدن و معشوق بودن برای‌شان قائل است. این‌جا مهم نیست که چه کسی واقعاً عاشق شده، مهم این است که نویسنده ما را با غیرمحتمل‌ترین عشقی که سراغ داریم مواجه کرده: عشق زنی میان‌سال به پسری که حتی دقیقاً نوجوان هم نیست. به نظر می‌رسد که ذهن زن عاشق در نجات خود از پایان نافرجام جوانی، او را به دورترین مبدأیی که می‌توان برای شروع عشق جنسی سراغ گرفت پرتاب کرده؛ به سال‌هایی که اولین قدم‌های سفر اکتشافی به جنس مخالف برداشته می‌شود. شاید ناخوداگاهِ زن می‌خواسته در کشف خود و بازبینی مسیرش او را به اولین برهه‌های گذار از کودکی به بزرگ‌سالی رجعت دهد، بلکه فرصت تازه‌ای برای شروع دوباره بیافریند. شاید اگر زن راویْ سالک این سفر به گذشته باشد، اولین جرقه‌های آن را با دیدن تغییرات جسمانی و روانی دخترش و دیدن دوست‌پسر او در خود احساس کرده باشد؛ نوعی میل ناگهانی به روزها و آدم‌هایی که دیگر از آن او نیستند.
اگر به تحلیل پیشین نوعی فهم فمینیستی را بیفزاییم می‌توان به دو گونه‌ی زن‌بودگی در داستان هم توجه کرد: زن‌بودگی از جنس راوی و زن کافه و زن‌بودگی از جنس ملیحه. در مقابل سکون و تسلیمی که تا پیش از این ماجرا در زندگی راوی جریان داشته، ملیحه تجسم مقاومت و حرکت است. در مقابل راوی/زن کافه، که پس از مدت‌ها تسلیم شدن به یکنواختی غم‌انگیز زندگی، به‌یک‌باره دچار تحولی حیرت‌آور می‌شوند، ملیحه تغییر را ذره‌ذره تجربه می‌کند. او قادر است مردهای نادلخواهش را با دیگری جایگزین کند و کلامش لبریز از شوقی مرزشکنانه باشد، که حتی قلمروهای ممنوعه‌ای چون میل به جنس موافق را هم به ذهن متبادر می‌کند. با پیشروی در تحلیل شخصیت ملیحه می‌توان او را در قالب راهبری تصور کرد که با تعویض دو پیراهن مسیری روشن، گل‌دار و دلبرانه را به روی راوی می‌گشاید؛ راوی‌ای که در ابتدای داستان، در نقش رهروی این مسیر جدید، روبه‌روی پیراهنش نشسته و بین پا نهادن یا ننهادن در مسیر مردد است. به‌این‌معنی، تقابل زن فاعل/زن منفعل و حرکت بین این دو وضعیت ایده‌ی مهمی در این داستان به نظر می‌رسد.
آنچه گفته شد درکی محدود از برداشت‌های متعددی است که می‌توان از این داستان داشت. حسین مرتضاییان آبکنار در داستان «پیراهن سه‌شنبه» مفاهیم انسانی عمیقی را در قالبی به‌ظاهر ساده و در باطنی چندلایه ریخته و در اختیار مخاطب گذاشته؛ انگار که نویسنده با سخاوتمندی، مُهر خود را از داستان برداشته و راه را برای درک دلخواه داستان باز گذاشته، تا خواننده هرچقدر که بخواهد داستان را ازنو بخواند و هر بار در حوضچه‌ی دلپذیری از خیال و برداشت شناور شود.

گروه‌ها: اخبار, پیراهن سه‌شنبه - حسین مرتضاییان آبکنار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: پیراهن سه‌شنبه, جمع‌خوانی, حسین مرتضاییان آبکنار, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

راه بلند آزادی

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

مقایسه‌ی تطبیقی دو داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده» و «بورخس و من»

جمال‌زاده‌ای که اخوت ازنو آفرید

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد